Sunday, February 20, 2011

قيام تا پيروزي جنگ صد برابر تا سرنگوني


قيام تا پيروزي
جنگ صد برابر تا سرنگوني
با درود به شهيدان و مجروحان خروش بهمن
پيام به جوانان اشرف نشان
و نيروهاي انقلاب دمكراتيك مردم ايران
مرگ بر دعي بن الدعي سيدعلي خامنهاي
زنده باد آزادي
مسعود رجوي- 29 بهمن 1389



ساعتي پيش فراخوان رئيس جمهور برگزيده مقاومت به مردم ايران براي ادامه خروش و خيزش و دعوت عموم اقشار و طبقات خلق به قيام منتشر شد.

اين قيامي است تا پيروزي, در جنگ صدبرابر براي سرنگوني. سرنگوني رژيم پليد ولايت به سركردگي «دعي بن الدّعي» سيدعلي خامنهاي كه حكومت نامشروع او محصول تعرض و تجاوز خميني لعنت شده, به حق حاكميت مردم ايران, و جايگزين كردن آن با حاكميت آخونديست.

فرزندان دلاور و اشرف نشان ميهن, به راستي از بهمن ماه خروش آزادي ساختند. كليد طلايي پيروزي را به دست گرفتند و با آن غيرممكن را, ممكن كردند.

نگاهي به آرايش نظامي و وضعيت امنيتي و تجهيزات و اقدامات دشمن در تهران از شروع دهة زجر رژيم تاكنون, اين حقيقت را آشكار مي‌كند. در اين آرايش , علاوه بر نيروهاي هميشگي, بيش از 60هزار نفر براي كنترل تهران بكار گرفته شدند. رژيم گمان مي‌كرد به اين ترتيب آب از آب تكان نخواهد خورد اما توفان قيام طومار حسابهاي ارتجاعي را در هم پيچيد. به گفتة خرچنگ نظام ( آخوند دهان دريده احمد خاتمي را مي‌گوييم):جنس و سنخ اغتشاشات همان جنس روز عاشورا و همان كساني بودند كه «مرگ بر اصل ولايت فقيه» مي گفتند:

«جنس اغتشاشات روز 25بهمن، جنس اغتشاش روز عاشورا بود. يعني همون جنايتکاراني که به عزاداران سيد الشهدا حمله کردند، همون جنايتکاراني که مرگ بر اصل ولايت‌فقيه گفتند، همانها آفريننده جنايت 25بهمن بودند، به همين دليل است ما از مسئولان محترم نظام مي‌خواهيم، برخورد قاطع، انقلابي، با همه جريانهاي فتنه داشته باشند».

(تکبير جمعيت: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خامنه‌اي رهبر، مرگ بر ضد ولايت‌فقيه....)-(آخوند احمد خاتمي- تلويزيون رژيم 27/11/1389).

***

-به دستور خامنهاي, در ستاد كل نيروهاي مسلح رژيم, ستادي بنام “ستاد مقابله“ تشكيل شد.

-سپاه موسوم به ولي امر, حفاظت بيت العنكبوت خامنهاي و مقر رياست جمهوري احمدينژاد را در خيابان پاستور و خيابانها و چهارراههاي اطراف آن به عهده گرفت.

-سپاه پاسداران 46هزار نفر را در قالب 184گردان از 23 ناحيه بسيج و از سپاه ضدمحمد در نقاط مختلف تهران مستقر كرد.

-سپاه ضد سيدالشهدا, مسئول حفاظت و كنترل ثابت از ميدان آزادي و مناطق اطراف آن گرديد.

-3000نفر از يكان ضربت موتوري و 1000نفر از يكان ضربت پياده از سپاه ضدثارالله در خيابانها گشت مي‌دادند

- 4000 مامور سركوبگر نيروي انتظامي از شهرستانها به تهران منتقل شدند

- 1500 مزدور از حزب الله لبنان به نيروي عملياتي تهران افزوده شد كه 600نفر از آنها جديد الورود بودند.

- 800 كماندوي شهري از نيروي تروريستي قدس براي كنترل اوضاع از ميدان امام حسين تا ميدان آزادي به كار گرفته شدند.

-بسيجيان ناحيه مقداد و ناحيه ابوذر و همچنين بسيج هاي دانشجويي و اصناف و ادارات با لباس شخصي در خيابانها و مناطق مختلف بطور شبانه روزي پرسه ميزدند.

- نيروي هوايي و هوانيروز و كليه كلانتريها در آماده باش كامل بودند

سپاه پاسداران 55 دستگاه آبپاش با مخزن 20000 ليتري با موتور جت بكار گرفت و قرار بر اين شد در صورت نياز 150دستگاه ازآتش نشاني امانت گرفته شود.

- 30 دستگاه آبپاش ديگر براي پاشيدن مواد سوزان به‌كار گرفته شد

-800 دوربين مدار بسته جديد با زاويه چرخش360 درجه در نقاط مختلف تهران نصب گرديد.

-به هر پايگاه 100نفره بسيج, شوكر,گاز تهوع آور, و انواع گلوله ها از جمله گلوله لاستيكي دادند.

- طرح پارازيت ماهوارهيي و اختلالات اينترنتي و موبايل به اجرا در آمد.

-بر كنترل ايميل توسط افتا (امنيت فضاي تبادل اطلاعات ) و واجا ( وزارت اطلاعات ج ا) و همچنين شنود كامل تلفن هاي داخلي و خارجي و موبايل تأكيد مؤكد گرديد.

-و سرانجام دستور آتش به اختيار در صورت حمله مردم به مراكز حساس رژيم صادر شد.

***

اما به‌رغم همة اين لشگر كشي و اين تجهيزات و اقدامات بازدارنده, فرزندان دلير و اشرف نشان ميهن, ديوار قطور اختناق را در 25بهمن و روزهاي بعد از آن, در جنگ صد برابر با شعار «بيا, بيا» و عزم حداكثر, درهم شكافتند. قيام فرو خفته, اينچنين از زير خاكستر شعله كشيد.

گفته بوديم كه آتش قيام, ديگر بار مي‌تواند و بايد فروزان و شعله ور شود به‌شرط اينكه بهاي آن را هرچه كه باشد بپردازيم.

اكنون برآنيم كه اين آتش ادامه و استمرار و گسترش يابد.

هدف, درهم شكستن زنجيرها و طلسم اختناق است. يك آزمايش تاريخي, كه حالا ديگر, در اين شرايط مشخص داخلي و منطقهاي و بينالمللي, مي‌تواند و بايد, موفق و پيروزمند گردد. از اينرو تكرار مي‌كنم كه كليد پيروزي همان جنگ صدبرابر با عزم حداكثر, با «بيا,بيا» و پرداخت بها, سنگين ترين بها, با الگوي مجاهدان سوگند خورده اشرف است. پيشتازان وفا و صدق و فدا.

آنان كه 8سال است, بيسلاح و محصور و محبوس, ايستاده اند و جهاني را به ايستادگي برانگيخته اند. خانواده حقيقي آنان, نخستين اعداميان قيام 88 بودند.

حفرهها و كمبودهاي قيام در اين فاصله, با رنج و خون و محاصره آنان جبران گرديد و اخگر قيام و ايستادگي اي چنين در كانون استراتژيكي نبرد, حفظ و حراست شد.

***

در خروش بهمن حقايق مهمي به اثبات رسيد :

1-درهم شكستن طلسم ولايت به معني هيمنه و هژموني ولي فقيه ارتجاع به گونهاي بازگشت ناپذير و درمان ناپذير

2-بينتيجه بودن و اثرات معكوسِ اعدامها و تشديد سركوب و استمرار انقباض در درون و بيرون رژيم

3-برباد رفتن تمام بافتهها و ياوهها و ترفندها و توطئههاي يكسالة خامنهاي و احمدينژاد و تماميت رژيمشان در بارة عبور از «فتنه» و بحران و بياثر بودن شعبدهها و نمايشاتي از قبيل 22بهمن با گردآوري جمعيت انبوه و سانديس خواران نظام.

4-اين وضعيت خواه و ناخواه به تعميق و راديكاليسم قيام راه مي‌برد. كفهاي روي آب را كنار ميزند و فرصت طلبان و سياست بازان حرفهاي را, گام به گام, ناگزير از « انطباق» ميكند.

5-نتيجه اينكه رژيم ولايت فقيه, در تماميت خود رفتني و در مرحلة پاياني است

منتهاي ترس و وحشت رژيم در اين مرحله را ميتوان از نسبت دادن قتل شهيدان قيام به مجاهدين, دريافت. رژيمي كه ادعاي ابرقدرتي و شراكت در مديريت جهان دارد, عليرغم همة خط و نشان و شاخ و شانه كشيدنها, به آنجا رسيده است كه از برعهده گرفتن شليك به جانب حتي يكنفر در جريان تظاهرات, به‌شدت ميهراسد. در فضيحتي پُر تعفن يك شبه از يك شهيد قيام، بسيجي مي سازد و براي او كارت بسيج جعل مي‌كند.

پسر خاله اينجانب بدون اينكه من خبر داشته باشم داداشم شهيد شده, به در منزل من مياد و ازم عكس صانع رو مي‌خواد, ما هم بخاطر فاميلي بهش داديم. متاسفانه بعد ازظهرايشون اين عكس رو به سايتهاي خودشون ميدن و اون رو بسيجي قلمداد مي‌كنن. ولي خود من اون روزديدم كارتشو درست كردن. خيلي ما رو تحت فشار گذاشتند گفتند آقا حرف نزنيد وچه وازاين چيزها. جنازشم به ما نميدن. ما هنوز مونديم چكاركنيم اگه جنازشو به ما ندن ما نمي‌ريم, ما تو سرختم هم نمي‌ريم –( قانع ژاله برادر صانع ژاله-27/11/1389)



اين كارتي كه الان براي ايشون درست شد وتوتلويزيون پخش شد اين كارت اون هم درعرض يك روز تهيه شده وحتي صحبتهايي كه درمورد ايشون شده و گقتند كه بسيجي هستند نخيرايشون هيچ ربطي به بسيج ندارند چون من شناخت كلي دارم ازايشون وازنزديك با ايشون بودم, ميتونم بگم كه چندين سال با ايشون بودم ميتونم بگم ازمخالفين بسيج بودن –( كاميار، رفيق صانع- 27/11/1389).

***

اشتباه مهلك و استراتژيك ولي فقيه فرتوت در اين بود كه غافل از قانونمنديهاي دوران شكستن طلسم ولايت, با خام طمعي و پاچه ورماليدگي آخوندي, از هول هليم با خطبه خواني به زبان عربي در ديگ مصر و تونس شيرجه زد اما جوشش قيام در ايران دامنگير خودش شد.

بوي كباب شنيد اما نمي‌دانست كه ديكتاتور و ولي فقيه داغ مي‌كنند!

اگر خامنهاي هوشيار مي بود, بايد در اين مقطع بالكل از قيامهاي منطقه فاصله مي‌گرفت و خودش را نخود اين آش نمي‌كرد. قانونمندي دوران طلسم شكستگي, حركت با احتياط است. حركتِ بيدنده و ترمز, كار دستش مي‌دهد. زياده طلبي و خيز برداشتن براي مصادرة قيامها و سرقت انقلابهاي سايرين, مناسب اين روزگار نيست. چسبيدن قاچ زين در نظام زهوار در رفته كفايت است !

با اينحال خامنهاي كرد آن غلطي را كه نبايد مي‌كرد و آتش به قبايش افتاد. حالا در سراسر عالم بخاطر نمايش رسواي يك بام و دو هوا, در مورد قاهره و تهران, زيرضرب است كه چرا همان حق و حقوقي را كه براي مردم مصر طلبكاري مي‌كند, از مردم ايران دريغ مي‌دارد!

الغرض, امروز, ولي فقيه بيچاره, مصر را به‌دست نياورده در عراق هم دارد تلوتلو مي‌خورد.

سه ماه پيش, سفيرش در بغداد با صراحت پُز مي‌داد كه مالكي را ما روي كار آورديم . اما اكنون زمين در زير پاي آقاي مالكي هم به لرزه درآمده و او دارد از ترس خيزشهاي مردم عراق عليه ديكتاتوري و غارت و جنايت, قالب تهي مي‌كند. با سبك مغزي, كماكان شاخ و شانه مي‌كشد و تهديد به سركوب تظاهرات مي‌كند . روز در ميان بر شمار بلندگوهاي نظام در اطراف اشرف مي‌افزايد بلكه فرجي حاصل شود! خامنهاي و مالكي در اين ايام ,مانند دو جذامي هستند كه در يك مداواي مشترَك, به خاراندن پشت يكديگر مشغولند! سرنوشت خود را به يكديگر گره زدهاند ولي بعيد است كه در اين معالجه مشترَك, توفيق پيدا كنند.

به قسمتي از حرفهاي پاسدار دانايي فر, سفير نورسيده رژيم در عراق و يك مهره ديگر رژيم در اواخر آبان ماه گوش كنيد :

دانائيفر، سفير رژيم در عراق: بله، من ابتدا لازمه بگم که يک ماراتن هشت و نيم ماههيي که خيليها رو خسته کرد و احزاب و جرياناتي که بعد از انتخابات فکر نميکردند يک همچي کار فشرده، پيوسته و اين همه رايزني و صحبتهاي متعدد، مختلف با احزاب مختلف با همديگه داشته باشند.



صلاحي: دردورقبل آقاي مالکي دربعضي ازحوزهها با آمريکاييها نزديک بود، در انتخابات اونا آمدند در مقابل آقاي مالکي ايستادند وجريان مقابل آقاي مالکي رو تقويت کردند و آن انفجارات هم رو در عراق بالاخره بوسيله نيروهايي که زير سلطه ونفوذ آمريکاييها صورت گرفت . به نظر ميرسه که آمريکاييها صحنه را کاملاً باختند، قافيه رو کلاً باختند و الآن خبرگزاريهاي دنيا کلاً اينو مطرح مي‌کنند که ايران پيروز اين ميدان بود. علتشم اين بود که ايران بهدنبال خواست مردم عراقه، ايران اجازه نخواهد داد که در عراق يک حکومتي روي کاربياد که هم براي مردم عراق مشکل زا باشه هم براي منطقه مشکل زا باشه هم براي کشور بزرگي مثل ايران که روابط بسيار سنتي وديرينهاي با عراق داشته و مردم اساساً ارتباطات فرهنگي واعتقادي گستردهاي باهم دارند. ايران اجازه نخواهد داد که همچين حرکتي را چه آمريکا وچه عربستان وچه ديگري در عراق انجام بده. بنابر اينم بحمدالله يک صحنه بزرگي، پيروزي بزرگي براي سياست خارجي ما بود. در اين دوره که من فکر کنم در داخل ايران خيلي روي اين بحث صحبت نشد، کارنشد. به نظر من يک مقداري ظلم شد چون اين دوره 8ماهه که آقاي سفير محترم هم فرمودند يک جنگ سياسي تمام عياري بود. آمريکا عربستان و برخي کشورهاي ديگر در آنطرف و جمهوري اسلامي ايران



اما نگاه بکنيد به آمدن آقاي نوري مالکي به تهران ونشستهايي که با مسئولين جمهوري اسلامي ايران داشتند. ازمقام معظم رهبري تا رئيسجمهوروسايرمسئولين جملهاي که عمدتا مورد تأکيد مسئولين جمهوري اسلامي در صحبت با آقاي نوري المالکي اين بود که ما خواهان عمران، آباداني وسازندگي در عراق هستيم.



دانائيفر: اما ديگران و به‌خصوص آمريکا به‌دنبال اين بودند کس ديگهيي بشود رئيسجمهور نه آقاي طالباني، کسي ديگهيي بشود به‌عنوان نخستوزير نه آقاي مالکي، اما ما در عمل ديديم که خوشبختانه اين اتفاق افتاد – (تلويزيون رژيم26/08/1389).



***

و اين هم تبريك و اعلام پيروزي وزارت اطلاعات آخوندها براي روي كار آوردن مالكي در عراق :

پيروزي ايران مبارک !

سرانجام پس از ماهها بلاتکليفي سياسي عراق، پارلمان تشکيل و با انتخاب رئيس جمهور، روند تشکيل دولت آغاز شد......

در اين ميان نوري المالکي هدف بيشترين حملات و تبليغات قرار داشت و ماهها قبل از اتمام دوره نخست وزيري اش، تهاجم عليه وي آغاز گرديد و بزرگترين ائتلاف از گروههاي سني با انگيزه مخالفت و کنار زدن وي شکل گرفت.

يکي از مهمترين برچسب هايي که به دليل شيعه بودن به وي زده شد ارتباط با ايران بود.....

باند رجوي نيز آتش بيار اين معرکه شد و با هدف تحريک آمريکا و با اين عنوان که پيروزي مالکي، پيروزي ايران و باخت آمريکا در عراق خواهد بود به تبليغ عليه وي پرداخت.

جنگ عليه مالکي که توسط رسانه هاي عربي و غربي نيز پشتيباني شد، آرايش صحنه را به اين شکل چيد که مالکي مساوي است با ايران....

سرانجام يک سال پس از جنگ بي وقفه و همه جانبه عليه مالکي، وي با توافق گروههاي سياسي عراق به نخست وزيري رسيد که با توجه صف آرايي سياسي و اتهامات و تبليغات طراحي شده از سوي باند بعثي - مجاهدين عليه وي معنايي جز پيروزي ايران و گردن نهادن آمريکا و عربستان و گروههاي سني به آن ندارد.......

ايران در مصافي سياسي و اين بار در عراق, برنده شد. – (سايت اطلاعات آخوندي موسوم به ايرانديدبان 22/08/1389).



***

رژيم تا آنجا پيش رفت كه اپوزيسيون عراق را بالكل ساخته و پرداخته مجاهدين توصيف كرد. پاسدار رضايي دبير مصلحت نظام در اين باره نوشت :

منافقين 20 نشريه عليه مردم عراق منتشر کرد

سرکرده گروهک تروريستي منافقين در طول سالهاي اخير با هدف ماندن در عراق، سرمايه‌گذاري زيادي در اين کشور انجام داد و با حمايت تشکيلاتي و مادي، علاوه بر اپوزيسيون‌سازي براي مردم عراق، بيش از 20 نشريه و گروه سياسي- اجتماعي به راه انداخت تا دولت مطلوب او در عراق بر سرکار بيايد.

به گزارش پايگاه اطلاع‌رساني هابيليان (خانواده شهداي ترورکشور) اين هزينه‌ها اهميت فوق‌العاده‌اي براي سرکرده اين گروهک تروريستي داشت، چرا که علاوه بر تلاش براي شکست نوري المالکي ـ نخست‌وزير عراق ـ در شرايط ويژه وقتي فشار براي باز کردن درب پادگان اشرف بالا مي‌رود، اين نشريه‌ها و گروههاي ساختگي مي‌توانند تحت عناوين حقوق‌بشري از او حمايت کنند.

بر اساس اين خبر، راه‌اندازي برخي خبرگزاري‌هاي نيمه رسمي، تعدادي راديو و تلويزيون، گسترش و فعال کردن پايگاههايي در اردن، عربستان، کويت، امارات، پاکستان و رژيم صهيونيستي نيز در همين رابطه بود ضمن اين‌که فعاليت‌هاي اروپايي و آمريکايي نيز در خدمت چنين سياستي بود، به عبارتي نوک پيکان تمام تلاشهاي منافقين به پادگان اشرف ختم مي‌شد…

بيش از 75 درصد هزينه‌هاي مادي و تشکيلاتي گروهک تروريستي منافقين در هشت سال گذشته صرف عراق شده است..... (سايت پاسدار رضايي موسوم به تابناك 26/10/1389).



***

راستي كه وقتي كار به مجاهدين مي رسد, سراپاي رژيم در هراس و وحشت فرو مي رود. در نيمه بهمن ديلي تلگراف اسناد بسيار قابل توجهي را در اين باره از ويكي ليكس منتشر كرد.

در اين اسناد تصريح شده است كه دولت انگليس معتقد است که نگرانيهاي رژيم تهران و جنون و سوء ظن آن نسبت به سازمان مجاهدين خلق ايران تا آينده‌يي نامحدود و بشکل شديدي ادامه خواهد داشت و اضطراب شديد رژيم ايران در مورد روابط سازمان مجاهدين خلق ايران با دولتهاي غربي بر روي مقامات رژيم, در مورد موضوعاتي از قبيل پرونده اتمي, تاثيرات منفي دارد.



سه روز پيش, در ادامه همين جنون و هراس و اضطراب شگفت انگيز, وزارت اطلاعات رژيم بار ديگر به عقده گشايي پرداخت. يكي از سخنگويان وزارت بدنام گفت « سران فتنه» همان حرفهاي 20-30 سال پيش مجاهدين را « تكرار مي كنند» . به گفته او :

-« جريان نفاق از روزي که اين کشور اسلامي به وجود آمد کار خود را در ايران آغاز کرد و تا زمان ظهور امام زمان هم به فعاليت خود ادامه مي‌دهد».

-«بني صدر در دام منافقين افتاد»

- و« آيت‌الله منتظري... قائم‌مقام رهبري اين کشور که داراي سوابق فرواني در انقلاب بود(نيز) در عرض کمتر از چهار سال آدم منافقين شد».

-« انتشار ليست جعلي کشته شدگان حوادث سال گذشته (هم) از سوي فرزند يکي از بزرگان انقلاب، در واقع ...از طرف منافقين صادر شد و به دست اين فرد رسيده بود که او هم بدون هيچ دقتي آن را منتشر کرد»

-از اين رو« تمامي حوادث سال گذشته دقيقا 30سال پيش توسط منافقين هم در کشور انجام شده بود و معلوم بود که صحنه گردان اصلي حوادث سال گذشته منافقين هستند».

-« امروز سران فتنه دقيقا همان مطالبي را مي‌گويند که مسعود رجوي سرکرده منافقين سالها است آنها را تکرار مي‌کند».

-و اي دريغ كه« امروز منافقين در خانه‌هاي ما نفوذ کرده‌اند و پيامکهاي آنان در گوشيهاي فرزندان ما وجود دارد و بايد حواسمان را بيشتر جمع کنيم تا در دام منافقين نيفتيم»(هاشمي نژاد- خبرگزاري مهر,26بهمن89).



به روشني پيداست كه جريان تعميق و راديكاليسم قيام,و پيشروي انقلاب دمكراتيك مردم ايران, تا كجا سردمداران و مهره هاي رژيم را دچار وحشت و اضطراب و سوءظن كرده است.

اما حرف اصلي مجاهدين و مقاومت ايران با رژيم خميني و ولايت فقيه , از روز اول يك چيز بيشتر نبوده و نيست. حرف در يك كلام, حاكميت و رأي جمهور مردم است. آزادي است. فرياد هر ايراني است. داستان انقلابي است كه به سرقت بردند و به مسلخ كشاندند. اما , نه مرده, و نه خاكستر شده است. زنده و رويان است.30 سال است دركوران حوادث و آزمايشات بسيار, برجاي مانده و تداوم يافته است. به يمن وجود مريم رهايي و انقلابش و زادگان آرماني و گوهران بي بديلش در صفوف مجاهدين پيش مي‌رود, شاخ و برگ مي گسترد و خود را در طول زمان, بيشتر و بيشتر اثبات مي‌كند. اين اثبات حق حاكميت و بشارت پيروزي وآزادي مردم ايران است.



***

جباران و ديكتاتورهاي قد و نيم قد تاريخ, از تونس و مصر تا عراق و ايران ,هميشه در مرحله پاياني به يك دوراهي مي‌رسند: عقب نشيني يا سركوب خونين؟

بن علي و مبارك اين شانس را داشتند كه سريعاً عقب نشستند و به اراده خلقهايشان تسليم شدند.

اكنون نوبت تصميم گيري خامنه اي است.

وزيرخارجه آمريكا اخيراً گفت «تاريخ نشان داده است که سرکوب, اغلب اوقات, نهايتاً بذرهاي انقلاب را مي‌پراکند» (هيلاري كلينتون-خبرگزاري فرانسه 26/11/89)



انقلاب دمكراتيك مردم ايران پيروز ميشود.

رودخروشان خون شهيدان در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادي ايران ضامن پيروزي محتوم خلق ماست

مرگ بر دعي بن الدعي, سيدعلي خامنهاي

زنده باد ارتش آزادي

مسعود رجوي- 29 بهمن 1389

No comments:

Post a Comment