کنفرانس بینالمللی در بروکسل با عنوان اشرف و سیاست در قبال ایران در روز سهشنبه۵بهمن ماه۱۳۸۹ ـ ۲۵ژانویه۲۰۱۱با حضور مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران تشکیل شد.
در این کنفرانس اعضای کمیته پارلمانی ایران آزاد در بلژیک و پارلمان اروپا و شخصیتهایی از آمریکا و سایر کشورها حضور داشتند. شخصیتهایی همچون، . ژنرال جونز، فرماندار ریچاردسون، قاضی موکیزی، سفیر بولتون، سفیر دیلی و پروفسور وج وود و خانم آیرن خان
در این کنفرانس، سناتور درک کلاس از بلژیک، بیانیه اکثریت سنای بلژیک را به مریم رجوی تقدیم کرد.
اشرف و سیاست در قبال ایران
آقای رئیس!
خانمها، آقایان!
کنفرانس درباره مسأله ایران را در حالی برگزار میکنیم که از صبح روز گذشته اعدام دو زندانی سیاسی توسط فاشیسم مذهبی جامعه ایران را در بهت و سوگ فرو برده است.
جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی زندانیان سیاسی قهرمانی بودند که هر یک سالها در زندانهای رژیم ولایت فقیه تحت شکنجه و آزار بودند.
در همین روزها آنها را دوبار پای چوبهدار بردند. از آنها خواستند که میان اعدام و ابراز ندامت یکی را انتخاب کنند.
اما آنها تا آخرین لحظه حیات بر آرمان آزادی مردم ایران وفادار ماندند.
برای تجلیل از پایداری آنها و برای تسلی مردم ایران به یاد آنها یک دقیقه کف میزنیم.
تاریخ حقیقی ایران هیچگاه جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی را از یاد نخواهد برد. کما ا ین که علی صارمی برجستهترین زندانی سیاسی ایران و حسین خضری فرزند دلیر مردم کردستان را که در یکماه گذشته اعدام شدند و بیشماران دیگری که سالهاست به دست حکومت آخوندی اعدام شدند از یاد نخواهد برد.
اعدام این دو زندانی در روز گذشته و قبل از آنها علی صارمی انتقامجویی جنایتکارانه نسبت به مجاهدین است. زیرا رژیم از نقش مجاهدین در قیامهای سال گذشته و از محبوبیت اشرف در جامعه ایران برآشفته است.
دیروز یاران این دو قهرمان از جمله اعضای خانواده آنها، در اشرف مثل بسیاری نقاط دیگر در ایران و جهان، مراسم بزرگداشت برگزار کردند. متأسفانه اما مأموران پلیس عراق با مضروب کردن اشرفیها و حتی با شلیک گلوله خواستند برای خوشآمد رژیم از این مراسم ممانعت کنند. اشرفیها البته مراسم خود را برگزار کردند اما این فشارها و آزارها همچنان جریان دارد.
با این توطئه ها در حقیقت آخوندها درماندگی خود نسبت به مقاومت مردم ایران را ابراز میکنند. آنها اعدامشدگان را محارب توصیف میکنند زیرا به اشرف رفتهاند و با شجاعت تمام از مقاومت حمایت کردهاند.
اما من باز هم میگویم که اگر کوشش و مبارزه برای آزادی و دموکراسی در ایران محاربه است، آری، ما و تمام مردم ایران محاربیم و به آن افتخار میکنیم. در ظاهر گویا مردم ایران در برابر این رژیم جز اشک و خون و جز دستهای خالی چیزی ندارند. اما من به هموطنانم میگویم در عطش شما به آزادی و در پایداری فرزندانتان در مبارزه برای تغییر رژیم قدرتی عظیم نهفته است که سرانجام آزادی را برقرار میکند.
دوستان عزیز؛
امروز موج تغییر در شمال آفریقا و خاورمیانه و اشتیاق مردم سرکوب شده به آزادی، بار دیگر این حقیقت را یادآوری میکند که عمر حکومت آخوندها نیز چندان نخواهد پایید. دیدید که در قیامهای سال گذشته، هزاران بار مردم ایران فریاد میزدند؛ مرگ بر اصل ولایت فقیه. آنها بیشک این شعار را محقق خواهند کرد.
آخوندها نه مشروعیت دارند، نه ثبات دارند، نه پایگاهی در میان مردم.
چنان که یک بار رهبر مقاومت مسعود رجوی گفت: «اگر برچسب تروریستی اروپا و آمریکا به مجاهدین در کار نبود، بدون شک، امروز اثری از رژیم ولایت فقیه در میان نبود. به همین دلیل من در این کنفرانس حامل پیام مردم و مقاومت ایران هستم. پیام ما این است: حق مردم ایران برای تغییر حکومت آخوندی را بهرسمیت بشناسید.
دوستان عزیز
سیاست مماشات که در سه دهه گذشته، راهنمای دولتهای غرب در قبال ایران بود، در همه آزمونها شکست خورده و مبانی نظریاش فرو ریخته است.
بهطوری که معلوم شد:
اولا ـ این رژیم از ثبات و آرامش در عراق یا لبنان و افغانستان زیان میبیند و هیچ گاه جانب آن را نمیگیرد.
دوماً ـ قاطعیت در برابر آن سبب بسیج مردم ایران گرداگرد آن نمیشود.
ثالثاًـ این رژیم منافع پراگماتیستی خود را در ادامه ستیزهجوییهایش یافته است.
در نتیجه:
نه بسته تشویقی میپذیرد نه به تعامل اعتنا میکند نه به مذاکره بیقید و شرط.
در آستانه جنگ جهانی دوم از وزیر خارجه رژیم نازی پرسیدند: منطقه مرزی لهستان یعنی دانزیک را میخواهید یا دالان دانزیک. وزیر خارجه هیتلر پاسخ داد؛ هیچ کدام، ما جنگ میخواهیم.
حالا؛ آخوندها بمب میخواهند، سلطه بر عراق میخواهند و به بند کشیدن مردم ایران را. زیرا خود را در فاز پایانی میبینند.
بله، دوران توهمپراکنی رژیم ولایت فقیه سپری شده است
ترسیم یک سیاست صحیح در قبال ایران دیگر جستجو در تاریکی نیست.
درسهای تاریخ سی سال گذشته، حقایق مهمی را اثبات کرده که امروز صاحبان گرایشهای مختلف سیاسی درباره آن اشتراک نظر دارند.
اول: سیاست سه دهه گذشته در مورد ایران یعنی امید داشتن به تغییر رفتار دیکتاتوری حاکم شکست خورده است.
دوم: رژیم حاکم، نه فقط اصلاحناپذیر است، بلکه به علت ضعف ماهوی، قادر به هیچ مصالحهیی نیست.
سوم: این رژیم، تهدید مبرم صلح و امنیت جهان است.
چهارم: به این رژیم بنیادگرا، به این فعالترین دولت حامی تروریسم، به این فاشیسم مذهبی نباید اجازه داد به بمب اتمی دست یابد.
پنجم: دستاندازی این رژیم به عراق و لبنان و فلسطین و افغانستان باید پایان یابد.
ششم: سیاست سکوت و انفعال نسبت به نقض حقوقبشر در ایران باید خاتمه یابد. همچنین بایدتحریمهای همهجانبه و بهخصوص تحریمهای نفتی علیه این رژیم با قاطعیت به اجرا درآید.
هفتم: مردم ایران نشان دادهاند که خواستار تغییر در ایران و شایسته آزادی و خوشبختی و سزاوار دمکراسیاند و باید به آن دست یابند. به هر قیمت تا هر کجا
ما جامعه جهانی را به اتخاذ سیاست نوینی بر اساس این مشترکات فرامیخوانیم. دیکتاتوری مذهبی در ایران باید خاتمه یابد. این، نه با جنگ ممکن است، نه با مماشات. راه آن، راهحل سوم، یعنی تغییر دمکراتیک به دست مردم و مقاومت ایران است.
دوستان گرامی!
پس از نقطهنظرهای مشترک، حالا میخواهم موضوعی را بیان کنم که عقاید مختلف و حتی متضادی درباره آن وجود دارد. این مسأله، مسأله مذاکره با رژیم آخوندهاست. وقتی این موضوع را عمیقاً بررسی کنیم میبینیم که اختلاف نه بر سر مذاکره بلکه بر سر ارزیابی از ماهیت رژیم است. مذاکره بهعنوان راهکار حل مناقشات بینالمللی/ قابل نفی کردن نیست. اما طی ۷ سال مذاکره تروئیکای اروپا و کشورهای ۵+۱ آخوندها هیچگاه به الزامهای یک مذاکره تن ندادند.
به شکست کامل مذاکرات استانبول نگاه کنید. در آنجا آخوندها گستاخانه هم بمب را میخواستند هم سلطه بر منطقه را. این رفتار البته از سر خطا یا کوته فکریهای آنها نیست. بلکه به این دلیل است که این، یک رژیم قرونوسطایی است.
به این دلیل است که حیات خود را در سرکوب و تروریسم و جنگافروزی تأمین میکند. ستیزهجویی مکانیزم دفاعی آن است. بنابراین وقتی در یک مذاکره از نمایندگان رژیم میخواهید که از نقض حقوقبشر یا تروریزم یا بمب اتمی دستبردارد، مثل این است که به آنها بگویید، تیشه به ریشه خود بزنید.
ما بر اساس تجربه ۳۰ سال مبارزه همهجانبه با این رژیم، همواره به کشورهای غربی گفتهایم، اگر با معامله و گفتگو میتوانید با این رژیم به نتیجه برسید اگر شما بر سر برنامه اتمی یا صدور تروریسم یا نقض حقوقبشر میتوانید با این رژیم مذاکره کنید و آن را کمی به عقبنشینی وادار سازید، خواهش میکنیم که حتماًًًً این مذاکره و این معامله را انجام بدهید. اما اگر از حساب مردم و مقاومت ایران به رژیم امتیاز بدهید، هم مردم ایران و هم صلح در منطقه و جهان را قربانی میکنید. و همچنین بزرگترین شکست سیاسی را به نام خود به ثبت میدهید.
به همین دلیل ما شما را به راه دیگری فرا میخوانیم: در کنار مردم ایران قرار بگیرید و به این وسیله صلح و امنیت جهان را نیز تضمین نمایید.
حضار محترم!
سیاست سه دهه گذشته غرب نسبت به ایران، به گونهیی سیستماتیک، از خطایی به خطای دیگر لغزیده است. ا این حال ما نیامدهایم که به هر حال گذشتهها را نکوهش کنیم؛ بلکه آمدهایم که آینده را بسازیم. و راهی برای آینده پیدا کنیم. پس باید ببینیم چه چیزی موجب این خطاها شد؟ ر یک تحلیل جامع درمییابیم که ۲ اشتباه اساسی، منشأ این مشکل بوده است:
اول ـ باور کردن توهمپراکنی ملایان، که سرکوبگری خود را نشانه قدرت و پشتوانه اجتماعی حکومتشان جا زدهاند.
دوم ـ نادیده گرفتن راهحل واقعی ایران، که مردم و مقاومت ایران بوده و هست، شکی نیست که نادیده گرفتن مقاومت، به رواج این توهم دامن زده که تغییر رژیم ملاها عملی نیست.
ـ برای سالیان؛ دولتهای غرب، کنار آمدن با ملاها را با این استدلال توجیه نمودهاند که گویا در ایران، گزینهیی جز همین رژیم وجود ندارد.
ـ برای سالیان؛ هم آمریکا و هم اروپا بیعملی خود را با این استدلال توجیه کردهاند که میخواهند از دخالت در امور ایران اجتناب کنند. حال آن که با برچسب تروریستی، مؤثرترین گزینه موجود در ایران را به بند کشیده و کارسازترین دخالتها را در مسأله ایران مرتکب شدهاند، اما به سود رژیم حاکم. یعنی رژیم دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران.
ـ برای سالیان؛ غرب مبادرت به این نامگذاری و ادامه آن را با این دلیل توجیه کرده است که میخواهد ملاها را معتدل یا مهار کند.
این امتیاز بزرگ به ملاها ـ مثل غذا دادن به تمساح ـ آنها را حریصتر و افراطیتر کرد. وانگهی، از استراتژی تقویت میانهروها، احمدینژاد بیرون آمد.
حضار محترم!
با نگاه به سرچشمه این دعوا مشاهده میکنیم که داعیه قدرت رژیم، یا فقدان نقش مقاومت در جامعه ایران در اصل، ساخته و پرداخته همین رژیم است. اگر این جنبش، بیپشتوانه و فاقد اهمیت است،
ـ چرا آخوندها نگهداشتن آن در لیستهای تروریستی را در صدر اولویتهای دیپلوماسی بینالمللی خود گذاشتهاند؟
ـ چرا از یکسال پیش بیوقفه فریاد میکشند که سازمان مجاهدین در قیام، نقش تعیین کننده داشتهاست؟
ـ چرا از اشرف بیسلاح و محصور تا این اندازه وحشت دارند و یکسر در حال توطئهچینی و حمله به آن هستند؟ و هر روز در آن جا توطئهیی میآفرینید که در این دوران بزرگترین نقض حقوقبشر دوران معاصر است و بهدنبال همین توطئهها الآن یک سال است. یک شکنجه روانی ۲۴ ساعته با ۱۸۰ بلندگو و حملات وحشیانه به آنها ادامه دارد
ـ چرا با دولت عراق برای سرکوب اشرف توافقنامه دوجانبه امضا کردهاند؟ و اینچنین دولت عراق را دستنشانده خود و همچنین بهلحاظ بینالمللی بیاعتبار میکنند؟ و چرا هر کسی را که به اشرف رفته باشد، بهعنوان محارب محاکمه میکنند و اعدام میکنند
در اینجا هم واکنشهای ملایان /کور و بیمنطق نیست. آنها در اقدامها و اظهاراتشان، اشرف را سمبل مقاومت، معرفی کردهاند. واقعیت نیز همین است. اشرف نماد یک استراتژی و سیاست صحیح است. و سمبل پایداری برای تغییر تمامیت رژیم. به جای سیاست و ترویج کنار آمدن با دیکتاتوری حاکم.
آخوندها از مقاومت ایران به این دلیل وحشت دارند که یک آلترناتیو سیاسی و فرهنگی با ریشههای عمیق در جامعه ایران ارائه کرده است. آلترناتیوی که از پشتوانه ۴۵ سال مبارزه برای آزادی برخوردار است و پرچمدار ۱۲۰ هزار تن از زنان و مردان شجاعی است که برای آزادی جان خود را فدیه آزادی مردمشان کردهاند.
آلترناتیوی که در کانون برنامهاش استقرار یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین و دولت، برابری زن و مرد و کثرتگرایی قرار دارد و دفاع از اقلیتهای قومی و مذهبی در صدر برنامههایشان قرار دارد. آلترناتیوی که بهخاطر پایبندی نیروی محوریاش، یعنی مجاهدین خلق ایران به یک اسلام دمکراتیک و بردبار توانسته آنتیتز مؤثر رژیمیباشد که یک دیکتاتوری تروریستی را بهنام اسلام برقرار کرده است.
مجاهدین با اعتقاد به اسلامی که با آزادی و بردباری سیاسی و دینی متمایز میشود، ایدئولوژی شیطانی ملایان را به چالش کشیدهاند.
دوستان گرامی!
امروز خوشبختانه جبهه بزرگی از سیاستمداران و پارلمانترها در سراسر جهان، به حمایت از این راهحل برخاستهاند. این تمایل گسترده ورای منافع حزبی، سیاست صحیح را در حذف برچسب ناعادلانه علیه مجاهدین یافته است. همچنین بسیاری در جهان، همچون حکم دادگاه اسپانیا بر موقعیت قانونی ساکنان اشرف بهعنوان افراد حفاظتشده تحت کنوانسیون چهارم ژنو تأکید میکنند.
و با استفاده از این فرصت، میخواهم در این جا خطاب به وزیر خارجه آمریکا بگویم که به این میراث اشتباه خاتمه دهید.
شکی نیست که اگر قانون و عدالت ملاک باشد، این نامگذاری دوام نخواهد آورد. همچنان که رهبر این مقاومت مسعود رجوی گفته است: «در جایی که هنوز یک قطره قانون و یک ذره آزادی و وجدان وجود دارد، تردید نکنید که ما پیروز میشویم».
بر این اساس، دولتهای غرب به ویژه آمریکا را فرا میخوانم که حق مردم ایران برای مقاومت علیه فاشیسم مذهبی را بهرسمیت بشناسند. ما همان حقی را برای مردم ایران میخواهیم که ۲۳۵ سال پیش اعلامیه استقلال آمریکا بر آن تأکید کرده است.
«حق حیات، حق آزادی و حق کسب خوشبختی» و اینکه «اگر دولت از اهداف اصلی خود که حفظ حقوق مردم است دور شود، مردم حق دارند آن حکومت را برکنار سازند و به جای آن حکومت مورد علاقه خود را بهوجود آورند».
ما هرگز از آمریکا یا هیچ کشور دیگری نخواسته و نمیخواهیم که پسران و دخترانش را برای مقابله با آخوندها به جنگ بفرستند.
اما از آنها میخواهیم که موانعی را که بر سر راه تغییر در ایران ایجاد کردهاند، برطرف کنند. من بارها اعلام کردهام که مقاومت ایران نه پول میخواهد و نه سلاح کافی است راهبندها را از سر راهش بردارید. حذف برچسب تروریستی، اجرای تعهد آمریکا برای حفاظت از اشرف، اقدام فوری برای لغو محاصره ضدانسانی آن و انحلال کمیته غیرقانونی سرکوب اشرف و استقرار دائمی یک تیم ملل متحد در اشرف قدمهای ضروری در همین راستاست.
زمان آن است که پرونده نقض حقوقبشر و قتلعام توسط رژیم ملایان به شورای امنیت سازمان ملل فرستاده شود.
در این جا همه دولتهای جهان را فرا میخوانم که مقاومت مردم ایران برای تغییر رژیم را بهرسمیت بشناسند.
و جهان را به یاری اشرف و مردم ایران فرا میخوانم.
از همه شما متشکرم.
No comments:
Post a Comment