Tuesday, January 31, 2012

اين رژيم ، دارد به سلاح اتمي نزديك ميشود ولي ما فقط مذاكره ميكنيم


از اشرف و مقاومت ايران حمايت كنيد
و توطئه دشمن و مزدورانش را بار ديگر درهم بشكنيم
با امضاء دراين سايت
اسم و ايميل خود را وارد كرده و دگمه ساين اين را فشار دهيد
همه اطلاعات شما محفوظ است
http://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi

درچند ماه آينده ما شاهد تحولات عظيمي درايران هستيم


دوستان براي درهم شكستن توطئه هاي كثيف دشمن كه هر روز در پي آن هستندو عليه اشرفيان روا مي دارند و براي حمايت از هزاران مبارز آزادي ،اين پتيشن را امضاء كنيد
براي امضاء لايك كافي نيست
اسم و ايميل خود راوارد كرده و بعد ساين اين كنيد
اطلاعات شما محفوظ خواهد بود
سايت پتيشن:
http://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi

Monday, January 30, 2012


فراخوان به اعتراض و قيام برای آزادی در بهمن و اسفند
برخيزيم و شعبده انتخاباتی را بر سر ولی فقيه ارتجاع خراب کنيم

برخيزيم و اخگر قيامهای فروخفته را مانند قهرمانان اشرف و خلق بپاخاسته سوريه، با حداکثر فدا و قربانی، شعله ور سازيم

مردم آزاده ايران،
زنان، جوانان، دانشجويان، دانش آموزان، فرهنگيان، کارگران بپاخاسته ميهن!

رويارويی مردم و مقاومت سازمان يافته مردم ايران با رژيم خونخوار ولايت فقيه، به يمن فدای بيکران و رود خروشان خون يکصدوبيست هزار شهيدان آزادی، اکنون مبارزه آزاديبخش و انقلاب دموکراتيک خلق در مرحله ی سرنگونی رژيم، به دوران خطير و تعيين کننده يی وارد شده است.
رژيم آخوندی مانند کشتی شکسته يی در آستانه غرق شدن در گرداب بحرانهای فزاينده درونی و بيرونی قرار دارد. تحريمهای نفتی و بانکی به ويژه تحريم بانک مرکزی، شاهرگ درآمدهای حياتی آخوندهای اتمی را قطع می کند. کارگزاران و رسانه های رژيم به گوشه هايی از اين وضعيت وخيم اعتراف می کنند: ”مراسم ختم ريال در بازار کالا“، ”رشد اقتصادی صفر، تورم ۴۰درصدی، ۳۰ درصد بيکاری در ميان جوانان، حقوق رسمی کارگر ۳۳۰هزار تومان“ (يک ششم خط فقر که به ۲ميليون تومان رسيده است). ۷۰درصد کارگران و ۸۰درصد بازنشستگان زير خط فقر هستند. همه ساله ۲۵درصد دانش آموزان بر اثر فقر، ترک تحصيل می کنند. ۱۰ميليون نفر در چنگال عفريت اعتياد که ساخته و پرداخته آخوندهاست، گرفتارند. آسيبهای ناشی از اعتياد ۱۶ميليون ايرانی را در برگرفته و ايران را به دومين مصرف کننده مواد مخدر در جهان تبديل کرده است.

حلقه تنگناهای منطقه يی بر گردن رژيم هر روز تنگتر می شود. ديکتاتور خونريز سوريه ”عمق استراتژيک نظام ولايت“ در آستانه سقوط و در حال فرو ريختن است. اين واقعيت را مردم سوريه هر روز با آتش زدن عکسهای منحوس خامنه ای به نمايش می گذارند.

پاسخ رژيم در برابر بحرانی که سراپای آن را فراگرفته است، اعدامهای روزمره، سياه ترين نوع سرکوب و ارعاب، سانسور و اختناق، قطع ارتباطات اينترنتی و بستن بيش از پيش فضای جامعه است. در زير سايه سياه سرکوب، مدعيان بی هزينه اصلاحات، فرصت می يابند بر روی آتش خشم خلق خاکستر خيانت بريزند و تيغی بر تيغهای سرکوب بيفزايند. اين جاست که اشرف و مجاهدانش با پرچم «جنگ صد برابر و عزم حداکثر» برای سرنگونی دشمن ضدبشری، بيش از هميشه، برای آخوندهای وحشت زده خطرناک می شوند.

جنگ قدرت در رأس ديکتاتوری آخوندی در آستانه نمايش انتخابات به شکل بی سابقه و غيرقابل کنترل شدت يافته و وحشت سرنگونی سردمداران رژيم را فراگرفته است. ريزش و فرسودگی در بالاترين رده های حکومت از جمله در سپاه پاسداران ارتجاع به چشم می خورد. ولی فقيه درهم شکسته برای حفظ قدرتش چاره يی جز تن دادن به حذف و جراحی پياپی ندارد. به همين دليل، مهره های رژيم به کرات نمايش انتخابات اسفندماه را با عباراتی نظير «خطرناکترين انتخابات تاريخ نظام» توصيف کرده اند.

اين شرايط در ۳۳سالی که از ديکتاتوری دينی می گذرد، بی سابقه است. بحران در اسفند ماه، همزمان با نمايش انتخاباتی رژيم به اوج می رسد. تناقض ذاتی و ناسازگاری بنيادين رژيم ولايت فقيه با هرگونه نهاد انتخابی و حتی نمايش انتخابات، به آنجا رسيده است که اين نمايش در مرحله پايانی رژيم به يک خطر جدی برای رژيم و به فرصتی برای مردم به جان آمده تبديل شده است.

هموطنان،
جوانان دلير و قيام آفرين،
زمان، زمان برخاستن است. ملت ايران که بارها اراده و رأی قاطع خود را برای سرنگونی تماميت استبداد دينی با خروش «مرگ بر ديکتاتور» و «مرگ بر اصل ولايت فقيه» با رساترين صدا اعلام کرده است، با هوشياری اين وضعيت را دريافته و بر آن است تا آتش خشم خود را از زير خاکستر خيانت، شعله ور سازد و نمايش نفرت انگيز انتخاباتی رژيم را بر سر ولی فقيه ارتجاع خراب کند.

حق و آزادی را هرگز در سينی طلايی به کسی نمی دهند. ميليونها هموطن تحت ستم، چشم به راه جوانانی هستند که برخيزند و اشرف نشان، بهای آزادی را سرفرازانه بپردازند. آری، با دست خالی هم می توان در برابر گلوله و زرهی ايستاد و دشمن درنده را شکست داد.

برخيزيم و شعبده انتخاباتی را بر سر ولی فقيه ارتجاع خراب کنيم!
برخيزيم و اخگر قيامهای فروخفته را، مانند قهرمانان اشرف و خلق بپاخاسته سوريه، با حداکثر فدا و قربانی، شعله ور سازيم!

سازمان مجاهدين خلق ايران بهمن و اسفند را تا چهارشنبه آتشين آخر سال، ايام در هم شکستن شعبده انتخابات آخوندی اعلام می کند و به اعتراض و قيام، به توفان خشم و خروش، و به ايستادگی تمام عيار عليه نظام ننگين ولايت در سراسر ميهن، فرا می خواند.


سلام بر خلق- سلام بر آزادی
درود بر رجوی
سازمان مجاهدين خلق ايران
۱۰بهمن۱۳۹۰

روز19بهمن سالگرد شهادت اشرف رجوي وموسي خياباني

از پدرم خواهش و استدعا کردم که به من اجازه دهد اين زنان را ملاقات کنم


«آزادی» چه واژه زيبايی است. طبق تعريف لغتنامه وبستر، آزادی يعنی کيفيت و موقعيت آزاد بودن و عدم ضرورت، اجبار يا محدوديت در انتخاب و عمل کردن؛ و رها بودن از قدرت ديگران.

مرزها فرو ميريزند وقتي صحبت از برابري و آزادي است. همان كلماتي كه مسئوليت به تصوير كشيدن انسان را دارند.

ما در ايميلها و نامه های خود در مورد ملاقات در اشرف آزاد و در يک تهران آزاد به عنوان خواهران بين المللی

صحبت می کرديم تا در نهايت بتوانيم مرزهای جهانی را درنورديم.

ساراي عزيز؛ خواهرم؛ فاصلهها در برافراشتگي ارزشهاء پيشاپيش دلبيستگيهاي فردي؛ دلها را در دنيايي كه بيكران است و بدون مرزهاي جغرافيايي، به هم پيوند مي دهدوبه همين دليل از اولين روزي كه تو حامي ارزش آزادي و كانون اين آزادي براي مردم ا يران يعني اشرف شدي؛يعني ازخيلي وقت پيش مادر كنار هم هستيم.

من برخلاف باور عمومی مخصوصاً در آمريکا، متوجه شدم که همه زنان در آسيای جنوب غربی در مواجهه با استثمار مسخ نشده اند. يک گروه ويژه از زنان هستند که اجازه نمی دهند کسان ديگری سرنوشت آنها را تعيين کنند....در حقيقت آن چه برای من بيشتر شوک کننده بود اين بود که فقط زنان نيستند و مردان هم در کنار آنها برای مقابله با استبداد ايستادگی می کنند

: تو به جستجوي جنگجوياني بودي كه خود سرنوشت را مينويسند، ما به جستجوي آزادي بوديم تا سرنوشتخلقمان را در رهايي از وحشيانه ترين نوع استبداد رقم بزنيم. چه خوب كه همديگر را در ميانة اين نبرد يافتيم. درحالي كه در ميدان بزرگ نبرد خونريزترينديكتاتوري جهان معاصرهمه سرمايه خلقي اسير را به خدمت گرفته تا با دروغ و فريبحقايق را وارونه جلوه دهند و در اين راه از هيچ شنائتي كوتاه نمي آيد از تهمت و برچسبهاي ناروا ؛و از هيچ جنايتي ابا ندارد از قتل و ترور و انفجار؛ وزناني كه ايستادگي و تسليم ذلت نشدن را بعنوان زيباترين فرم از يك عكس در جهان، قاب ميگيرند؛ خود بخشي از زيبايي اين ايستادگي اند همان طور كه تو هستي.

من با مجاهدين خلق آشنا شدم و از پدرم خواهش و استدعا کردم که به من اجازه دهد اين زنان را ملاقات کنم. حتی بهتر، حتی بهتر، بگذار مشعل آنان را در دست بگيرم و در کنار آنها بجنگم. آنها نه تنها توانسته اند کليشه ها و نقشها را تخريب کنند بلکه توانسته اند چالشهای غيرقابل عبور را تسخير کنند و موقعيتهای رهبری کننده را در دست بگيرند. زنان و مردان مجاهدين به دموکراسی و حقوق برابر و آزادی عقيده دارند.

خواهرم تو يك دختر جوان ساده نيستي، تو از لحظهيي كه انتخاب كردي تا صدايت را سلاحت كني بهخروششكست ناپذيردرآزاديخواهي پيوستي.حال يكبار ديگر در هياهوي اين خروش خودت را نگاه كن. آري همة ما وقتي از هيات فرد خارج شديم با شگفتي تواني را شناختيم كه پيش از اين در زير غبار نميتوانها مدفون شده بود.

اگر تمام آن چه که به عنوان سلاحی برای دفاع از آنان در اختيار داشته باشم فقط صدايم باشد، فرياد خواهم زد نام آنها را از ليست خارج کنيد.

:ساراي عزيز؛ اين فريادهاي تواز آنجا كه به ياري مقاومت مردم ايران شتافته البته پژواكش را در تقدير خلقي كه در سخت ترين روزهاي مقاومتشان در برابر دژخيمان، ترا دركنارخويش يافته اند؛ خواهي شنيد. پژواك اين صدا در خروش قيامي كه دور نيست شنيده خواهد شد. وروزي آنان كه در روزهاي دشوارترين نبرددر كنار مدافعان مردم ايران، ايستادند و به ايستادگي ادامه دادند؛خلق ايران را در كنار خويش خواهند يافت.

اما اين تصميم من نيست بلکه، سارا، اين انتخاب خود توست. اگر من فرصت يابم و رئيس جمهور به من اجازه دهد که به آن جا بروم، آيا مرا همراهی خواهی کرد حتی اگر به معنی رفتن به اشرف باشد؟

من میگم بزن بريم!

Sunday, January 29, 2012

سازش را بس كنيد اشرف را حفاظت كنيد همين حالا


دوستان براي اعمال سخيف دشمن كه هر روز براي مقاومت و اشرفي ها توطئه جديد ميچينند اين پتيشن را امضاء كنيد
براي امضاء لايك كافي نيست
اسم و ايميل خود راوارد كرده و بعد ساين اين كنيد
اطلاعات شما محفوظ خواهد بود
سايت پتيشن:
http://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi

كنفرانس درقاهره:محكوميت بيعدالتي عليه اشرف


دوستان براي درهم شكستن توطئه هاي كثيف دشمن كه هر روز در پي آن هستندو عليه اشرفيان روا مي دارند و براي حمايت از هزاران مبارز آزادي ،اين پتيشن را امضاء كنيد
براي امضاء لايك كافي نيست
اسم و ايميل خود راوارد كرده و بعد ساين اين كنيد
اطلاعات شما محفوظ خواهد بود
http://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi

Saturday, January 28, 2012

حمايت مردمي از ايران، اشرف، آزادي

Publish Post


كارزار براي حفاظت اشرف همچنان ادامه دارد
براي حمايت از اشرفيان اين پتيشن را امضاء كنيد
اسم و ايميل خود را وارد كرده و دگمه ساين اين را فشار دهيد
همه اطلاعات شما محفوظ است
http://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi

Friday, January 27, 2012

جان سانو:وزارت اطلاعات ايران تروريست است نه مجاهدين


كارزار براي حفاظت اشرف همچنان ادامه دارد
براي حمايت از اشرفيان اين پتيشن را امضاء كنيد
اسم و ايميل خود را وارد كرده و دگمه ساين اين را فشار دهيد
همه اطلاعات شما محفوظ است
http://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi

اصراربراينهمه خشونت براي چيست؟


از اشرف و مقاومت ايران حمايت كنيد
و توطئه دشمن و مزدورانش را بار ديگر درهم بشكنيم
با امضاء دراين سايت
اسم و ايميل خود را وارد كرده و دگمه ساين اين را فشار دهيد
همه اطلاعات شما محفوظ است
http://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi

آسيه تا دينش فدا وصداقت را اثبات كرد


دوستان عزيز براي نجات جان هزاران مبارز آزادي امضاء كنيد
براي امضاء لايك كافي نيست
اسم و ايميل خود راوارد كرده و بعد ساين اين كنيد
اطلاعات شما محفوظ خواهد بود
سايت پتيشن:
http://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi

Tuesday, January 24, 2012

فعاليت هواداران مجاهدين به مناسبت 30دي

همه ادعاهاي پوچ توسط يک حقيقت کوچک بربادميرود


دوستان عزيز براي نجات جان هزاران مبارز آزادي امضاء كنيد
براي امضاء لايك كافي نيست
اسم و ايميل خود راوارد كرده و بعد ساين اين كنيد
اطلاعات شما محفوظ خواهد بود
سايت پتيشن:
http://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi

مرا به خاطر بسپار-هديه اي به اشرفيها


دوستان براي اعمال سخيف دشمن كه هر روز براي مقاومت و اشرفي ها توطئه جديد ميچينند اين پتيشن را امضاء كنيد
براي امضاء لايك كافي نيست
اسم و ايميل خود راوارد كرده و بعد ساين اين كنيد
اطلاعات شما محفوظ خواهد بود
سايت پتيشن:
http://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi

پروانه ازتهران به برادرش دراشرف:به تو افتخارميکنم


از اشرف و مقاومت ايران حمايت كنيد
و توطئه دشمن و مزدورانش را بار ديگر درهم بشكنيم
با امضاء دراين سايت
اسم و ايميل خود را وارد كرده و دگمه ساين اين را فشار دهيد
همه اطلاعات شما محفوظ است
http://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi

پيام به جان جانان ايستاده ايم تا پايان

خانم رجوي:ما خواستاراعمال بلادرنگ تحريمها هستيم

من امنيت دختر خودم را به دست به اصطلاح «تروريستها» خواهم سپرد. اما اين تصميم من نيست بلکه، سارا، اين انتخاب خود توست

ژنرال فيليپس و دخترش سارا فيليپس

متشکرم. خانم رجوي، ميهمانان محترم،

مردم آزاديخواه در سراسر جهان، و مهمتر از همه 3400 تن ساکنان کمپ اشرف.

من مفتخرم که امروز در اينجا با شما باشم. خطاب به ساکنان کمپ اشرف بايد بگويم که شما 9 سال است متحمل رنجهاي بسيار، دريك وضعيت محصور و تقريباً تحت اسارت شده ايد. شکي نيست. شش سال اول تحت حفاظت نيروهاي ائتلاف و سه سال اخير تحت اسارت و در مواجهه با بربريت رژيم مالکي بود. اين سخنراني در رابطه با دوستان من در کمپ اشرف است که شخصاً آنها را ميشناسم. اما همچنين مهم است بدانيم که اين سخنراني جهت افزايش آگاهي در جهان در قبال سرنوشت اين 3400 زن و مرد است.

من تنها ميتوانم تصور کنم که ملايان چگونه غرق در خنده شدند وقتي به دستور مافوق، نيروهاي من فرستنده هاي راديويي مجاهدين را قطع و مصادره کردند و اينگونه صداي آزادي براي مردم ايران را مسکوت گذاشتند. دليلي که به من گفته شد اين بود که سازمان مجاهدين تروريست است و روشن است که پيامهاي تروريستي ميفرستند. تصميم قطع اين رابطه بين صداي مجاهدين و مردمي که زير مشت آهنين ملايان زندگي ميکنند، تصميم مزخرفي بود. وقتي شما به گذشته برگرديد و از دور به اين نوع تصميم ها نگاه کنيد واقعاً تعجب خواهيد کرد: جمع آوري مجاهدين در کمپ اشرف، که من بخشي از آن بودم، خلع سلاح آنها، در زمانيکه من آنجا بودم، قرار دادن آنها در محدوديتهايي که مشابه شرايط بازداشت بود، چيزي که من به اجرا گذاشتم، و ساکت کردن راديوي آنها: چنين به نظر ميرسد که ما بيشتر در خدمت آخوندها بوديم تا نيروهاي چندمليتي ائتلاف.

در حالي که سربازان تيپ 89 پليس نظامي، يعني تيپي که من فرمانده آن بودم، 3400 ساکن کمپ اشرف را تحت شرايط بازداشت قرار دادند، رژيم ملايان در همان زمان تسليحات و بمبهاي کنار جاده يي و مهمات ديگر براي کشتار همان سربازان را به عراق صادر ميکرد. و ما وقتي مجاهدين را از صحنه نبرد و معادلات حذف کرديم در واقع امر دستورات ملايان را اجرا ميکرديم . ملايان نميتوانستند هيچکس را بهتر از اين با پول به خدمت بگيرند يا رشوه بدهند، يا به زور و با باجگيري چنين تلاش موثري را براي از بين بردن دشمن شمارة يك خود يعني مجاهدين به راه اندازند. اين ما يعني آمريکا بوديم که اين کار را براي آنها انجام داديم. بدتر اينکه، ما قول کتبي خود مبني بر حفاظت از آنان را نقض کرديم و انسانهايي را که قابليت ايجاد تغيير در ايران را دارند، ترک كرديم و آنها در دست تروريستهاي واقعي رها کرديم.

رژيم مالکي کارنامه لکه داري در بسياري از موارد دارد، اما نه به اندازه رفتار متجاوزانه، ساديستي، و توام با بربريتي که با مردان و زنان غيرمسلح کمپ اشرف، يعني مقاومت ايران، داشته است.

مالکي! شايد تو بخواهي در تاريخ شيوه تجديد نظرخواهي را پيش بگيري اما نميتواني خوني را که به خاطر کشتار 40 تن از ساکنان غيرمسلح در اشرف از دستانت مي چکد، پاک کني. کساني که تضمين موقعيت حفاظتي تحت کنوانسيون چهارم ژنو را داشتند، همچنين است در مورد هزار تن کساني که مجروح شدند و برخي از آنها حالشان وخيم است.

خواب راحت به چشمان من نمي آيد چراکه من سخنگوي نيروهاي ائتلاف در رابطه با مجاهدين در کمپ اشرف بودم. به عنوان فرمانده تيپ 89 پليس نظامي من عمليات تجسسي فراگيري را پيش بردم تا به پيداكردن موردي از نقض توافق مربوط به تحويل دادن سلاحهاي مجاهدين بپردازم. اما هيچ موردي از نقض توافق ازجانب مجاهدين را کشف نکردم.

من به نيروهاي خودم دستور دادم که سانتيمتر به سانتيمتر آن تأسيسات 34 کيلومتر مربعي اشرف را تجسس کنند و در نهايت حتي يک جنس غيرمجاز و حتي يک مورد نقض توافقات هم يافت نشد. نيروهاي من همچنين با ارگانهاي ديگر دولت آمريكا مشارکت کردند تا وضعيت قانوني تک تک 3400 تن از ساکنان را تعيين کنند و حتي يک نفر هم با تروريسم يا هيچ موردي از ارتکاب جرم نسبت نداشت. تک تک ساکنان کمپ اشرف يک قول کتبي براي حفاظت دريافت کردند. من شخصاً اولين قول کتبي را تحويل دادم و اين قول زماني نقض شد که ما 3400 مرد و زن را به نيروي فاقد انضباطي تحويل داديم که تحت فرماندهي و کنترل دست نشاندگان رژيم ايران يعني مالکي بودند.

من هر شب از خواب راحت محرومم، چونكه ما کار خطايي انجام داديم. ما عملي را انجام داديم که از نظر اخلاقي غيرمجاز است يعني قول ملي وكشوري خود را براي حفاظت از اين افراد نقض کرديم. مالکي! من فکر کنم تو هم خواب راحت نداري چون روح خودت را فروخته اي. ملايان احتمالاً قهقهه زده اند به خاطر اقدامات ابلهانه تو در راستاي پيشبرد منافع آنان در کشتار و نابودي هرچيزي که قدرت تماميت خواه فاشيستي شان را تهديد ميکند. بله تو خواب راحت نداري چون ميداني که تو مسئول کشتار 40 تن از اعضاي مجاهدين هستي. قطعاً تو بايد بفهمي که وقتي تاريخ مصرفت تو براي ملايان تمام شود تو را هم به دور خواهند انداخت.

درست است كه هر دوي ما از خواب راحت محروم هستيم. اما فقط من هستم که تمام آنچه را در توان دارم انجام ميدهم تا جان آن 3400 تن از مردان و زنان را نجات دهم در حاليکه تو، مالکي، خلاف اين را انجام ميدهي.

اين من هستم که بايد از شما تشکر کنم که به من اجازه داديد، يک خطا را تصحيح کنم.

من با ساکنان کمپ اشرف بيشتر از يک سال زندگي کرده ام و سالهاي بيشتري را در کنار آنها کار کرده ام. تعداد کمي هستند که بهتر از من آنها را مي شناسند. اطلاعات دست اول من نشات گرفته از تجربيات شخصي من است و به دور از سياست و تبليغات و به دور از دروغ است. من اشرف را خودم ديده ام و در آنجا زندگي کرده ام، برخلاف کسان ديگري که بدون کمترين تجربه و دانش دست اول در برجهاي عاج خود نشسته اند و در مورد آن چيز مينويسند و مرتب اتهامات بي اساس را تکرار ميکنند. يکي از اين گزارشها توسط يکي از سازمانهايي منتشر شد که من سابقاً برايش احترام قائل بودم. گزارش سازمان ديدبان حقوق بشر در رابطه با کمپ اشرف. اگرچه من هنوز رسماً در خدمت فعال بودم اما احساس کردم آنقدر اين گزارش مزخرف بود که مستحق اعتراض از طرف من است. من به طور مکتوب در واکنش به اين گزارش خطاب به مدير ديدبان حقوق بشر واکنش نشان دادم. اين يکي از برگه هاي زندگي من است که به آن بسيار افتخار ميکنم چرا که بلند شدم و لجن پراكنيهايي را كه در آن گزارش بود، رد کردم. من در اين نامه گفتم که دوست دارم روزي دخترم به کمپ اشرف برود و آنجا را ببيند. جالب اين است که در پاسخ حتي يک کلمه هم از طرف مدير ديدبان حقوق بشر دريافت نکردم.

اما حالا بايد اطلاعات بسيار نگران کننده يي را که از منابعم در داخل دولت عراق و وزارت کشور آن دريافت کرده ام برملا کنم. دوستان عراقيم به من گفته اند که نه تنها کمپ ليبرتي غارت و تخريب و چپاول شده است، بلکه يک تأسيسات کوچکي به عنوان زندان درآنجا ساخته شده که قرار نيست همه 3400 عضو مجاهدين را در بر گيرد.

بسيارخوب، خانم وزير خارجه! خانم کلينتون! اگر اينطور نيست پس بياييد آن را تدقيق کنيم. من شخصاً به بغداد سفر خواهم کرد و گزارش خواهم داد. و اين هيچ خرجي براي ماليات دهندگان آمريکايي نخواهد داشت. من اين کار را با خرج خودم انجام خواهم داد. رئيس جمهور اوباما! من را اعزام کنيد، به عنوان يک ژنرال سابق که بسيار با کمپ ليبرتي آشنايي دارد، چون در آنجا هم زندگي کردم و ميدانم چگونه ميتوان هزاران نفر را در آنجا مستقر كرد و حداقلِ امکانات بهداشتي و غذا و غيره را فراهم كرد. اجازه بدهيد در رابطه با کيفيت زندگي صحبت کنيم. حتي حلقه هاي زمين بسکتبالِ آنجا را هم دزديده اند! من عکسهاي ليبرتي امروز را دارم.

من به گزارش ديدبان حقوق بشر اشاره کردم و گفتم که به من پاسخي داده نشد. اما محافل ديگري با من ارتباط برقرار کردند. عمده آنها مثبت بود اما برخي منفي بودند. آنها مرا متهم کردند که از اسم دخترم بيهوده استفاده کرده ام. عجب آدمهاي ناداني. آنها دختر من را نمي شناسند. اراده و تعهد دختر من مثل زنان مجاهدين براي ملايان ايران وحشت انگيز است. همانطور که گفتم من بسيار افتخار ميکنم که عليه اين گزارش واکنش نشان دادم.

بنابراين، براي آن دسته از کساني که گفتند که من در آن نامه از اسم دخترم سوء استفاده کرده ام، چطور است که از زبان خود او بشنويم؟ سارا لطفاً بيا اينجا و بگو ببينم آيا از اسمت سوء استفاده کرده ام؟

سارا فيليپس:

متشکرم و ببخشيد که من مهارت سخنراني در مجامع عمومي را ندارم، اما نهايت تلاشم را خواهم کرد. همانطور که پدرم گفت، اسم من سارا فيليپس است و من دختر او هستم. مايلم خلاصه يي از اين تاريخچه را بگويم که چگونه با ساکنان اشرف آشنا شدم.

در سال 2003، درک من از جهان دگرگون شد. من برخلاف باور عمومي مخصوصاً در آمريکا، متوجه شدم که همه زنان در آسياي جنوب غربي در مواجهه با استثمار مسخ نشده اند. يک گروه ويژه از زنان هستند که اجازه نميدهند کسان ديگري سرنوشت آنها را تعيين کنند. پدر من که در آن زمان در عراق بود، با تلفن بين المللي خود با من تماس گرفت. من در آن زمان در خوابگاه دانشجويي بودم. او زنگ زد و به ياد دارم که گفت: سارا من آمازونهاي عصر معاصر (زنان جنگجو در اسطوره هاي يوناني) را که تو به آنها علاقه داري يافتم. کساني که تو همواره در جستجوي آنها بوده‌يي و درباره آنها خوانده يي. او به من گفت که تو هيچوقت حدس نخواهي زد که آنها را کجا پيدا کرده ام!

آن روز من با اين زنان شجاع آشنا شدم و در حقيقت آنچه براي من بيشتر شوک کننده بود اين بود که فقط زنان نيستند و مردان هم در کنار آنها براي مقابله با استبداد ايستادگي ميکنند. من با مجاهدين خلق آشنا شدم و از پدرم خواهش و استدعا کردم که به من اجازه دهد اين زنان را ملاقات کنم. حتي بهتر، حتي بهتر، بگذار مشعل آنان را در دست بگيرم و در کنار آنها بجنگم. آنها نه تنها توانسته اند کليشه ها و نقشها را تخريب کنند بلکه توانسته اند چالشهاي غيرقابل عبور را تسخير کنند و موقعيتهاي رهبري کننده را در دست بگيرند. زنان و مردان مجاهدين به دموکراسي و حقوق برابر و آزادي عقيده دارند. «آزادي» چه واژه زيبايي است. طبق تعريف لغتنامه وبستر، آزادي يعني کيفيت و موقعيت آزاد بودن و عدم ضرورت، اجبار يا محدوديت در انتخاب و عمل کردن؛ و رها بودن از قدرت ديگران.

به زودي بعد از شنيدن در مورد ساکنان کمپ اشرف، من شروع به مکاتبه با چند تن از آنان كردم. اگر شما امروز به من گوش ميکنيد. واقعاً اميدوارم که زنان اشرف حرفهاي من را بشنوند، من دريافت نامه هاي الکترونيکي از طرف شما را خيلي دوست داشتم و خيلي علاقمندم که ميتوانم اين موضوعات را به اطلاع ساير دانشجويان و دوستانم برسانم و به آنها از تحولات اشرف و سراسر جهان بگويم. در جهان افراد زيادي نيستند که در شجاعت همرديف زنان مجاهد باشند، که من بي نهايت افتخار آن را داشتم بتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم.

ما در ايميلها و نامه هاي خود در مورد ملاقات در اشرف آزاد و دريك تهران آزاد به عنوان خواهران بين المللي صحبت ميکرديم تا در نهايت بتوانيم مرزهاي جهاني را درنورديم.

پدر من اخيراً در دفاع از موضع خود مبني بر اين که نام مجاهدين بايد از ليست خارج شود سخنرانيهاي زيادي کرده است. بسياري از شما او را باور مي‌کنيد و ميدانيد که صحت دارد. اما خطاب به آن دسته از کسانيکه موضع پدر من و حتي شخصيت او را باتهمت سوء استفاده ابزاري از نام دخترش زير سؤال ميبريد ميخواهم چيزي را بگويم: وقتي پدر من به عراق رفت و اين داستان واقعي است، او به من ميگفت سارا اينقدر هيجان زده و اميدوار به داستان هايي که به تو ميگويم نباش چون شايد احتمالي وجود داشته باشد که صحت نداشته باشند. به اينها ميگويند تروريست. او مثل هر آمريکايي که ممکن است اينطور باشد، در مورد ماهيت مجاهدين شک داشت و شنيده بود که تروريست هستند. من به شما در رابطه با شخصيت خودم گفتم، سيب‌ها زياد دورتر از درخت نمي افتند: کاراکتر من مثل پدرم است. او با چشمان و قلب باز قدم به پيش ميگذارد.

وقتي او فهميد که ساکنان کمپ اشرف تروريست نيستند، شروع به دفاع از آنان کرد و از من خواست که هرچقدر ميتوانم اطلاعات او را منتقل کنم. وقتي از عراق خارج شد، پدر من بدون هيچ شکي فهميده بود که آنچه ابتدا به او در رابطه با ساکنان اشرف ابلاغ شده بود به وضوح دروغ و تبليغات بود تا فساد و مردان بيرحم را تقويت کند. من هميشه فکر ميکردم که نميتوانم کار کافي کنم چون فقط يک دختر ساده جوان در آمريکا هستم و چه کاري ميتوانم در اين رابطه انجام دهم؟ احساس ميکردم که از فاصله خيلي دور صداي من خيلي نارسا خواهد بود و کلمات من شنيده نخواهد شد. من بسيار خوشبخت هستم که امروز در مقابل همه شما ايستاده ام و صدايم شنيده ميشود.

من فقط ميتوانم اميدوار باشم کساني که صداي من را در آمريكا مي شنوند و قدرت ايجاد تغيير شرايط چندهزار تن از افراد خوب را دارند، گوش فرا دهند. در اين شرايط، من نگران ساکنان کمپ اشرف هستم. ميترسم که اين زنان و مردان، خود را در مقابل نيرويي بيابند که هيچ قدرت دفاعي در برابر آن نداشته باشند. اگر تمام آنچه كه به عنوان سلاحي براي دفاع از آنان در اختيار داشته باشم فقط صدايم باشد، فرياد خواهم زد نام آنها را از ليست خارج کنيد. اينها افراد خوبي هستند و تروريست نيستند.

ژنرال فيليپس:

خانم رجوي، من اطمينان دارم که دختر شما و قريب به 1000 زن ديگر مجاهد از اين قدرداني خواهند کرد که يک زن ديگر به آنها بپيوندد و با آنها کار کند. چون، بله، من امنيت دختر خودم را به دست به اصطلاح «تروريستها» خواهم سپرد. اما اين تصميم من نيست بلکه، سارا، اين انتخاب خود توست. اگر من فرصت يابم و رئيس جمهور به من اجازه دهد که به آنجا بروم، آيا مرا همراهي خواهي کرد حتي اگر به معني رفتن به اشرف باشد؟

سارا: من ميگويم بزن بريم!

متشکرم

من هر شب از خواب راحت محرومم، چونكه ما کار خطايي انجام داديم

Monday, January 23, 2012

چرا قانون شکنی می کنيد؟ و چرا عدالت را سر می بريد؟



دوستان براي درهم شكستن توطئه هاي كثيف دشمن كه هر روز در پي آن هستندو عليه اشرفيان روا مي دارند و براي حمايت از هزاران مبارز آزادي ،اين پتيشن را امضاء كنيد
براي امضاء لايك كافي نيست
اسم و ايميل خود راوارد كرده و بعد ساين اين كنيد
اطلاعات شما محفوظ خواهد بود
سايت پتيشن:
http://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi

4 بهمن 1357 - 24 ژانويه: اولين سخنرانی مسعود رجوی پس از آزادی از زندان


مسعود رجوی تنها بازمانده مرکزيت اوليه سازمان مجاهدين خلق ايران,که همراه با آخرين دسته از زندانيان سياسی به همت خلق قهرمان از شکنجه گاه های رژيم شاه آزاد شده بود، در روز چهارم بهمن سال 1357 اولين سخنرانی خود را در حضور ده ها هزار تن از مشتاقان ديدارش، در مسجد دانشگاه تهران ايراد نمود. مسعود رجوی در اين سخنرانی گزارش کوتاهی درباره 14 سال فعاليت سازمان مجاهدين خلق ايران و هفت سال اسارت و زندان به مردم ايران ارائه نمود. رجوی بر حرمت کلمه آزادی تأکيد کرد و انحصارطلبی هايی تحت نام اسلام را محکوم دانست.

حفاظت بين المللی از ساکنان اشرف و حذف نام مجاهدين از ليست آمريکا


کنفرانس بين المللی پاريس با حضور رئيس جمهور برگزيده مقاومت برای حفاظت بين المللی از ساکنان اشرف و حذف نام مجاهدين از ليست آمريکا
کنفرانس بين المللی پاريس در تاريخ ۲۰ژانويه ۲۰۱۲ (۳۰دي۱۳۹۰) با حضور رئيس جمهور برگزيده مقاومت و شخصيتهای سياسی، نظامی و حقوقِي حقوقی برجسته آمريکايی و اروپايی تشکيل شد. در اين کنفرانس سخنرانان به آمريکا، ملل متحد و اتحاديه اروپا براي حفاظت بين المللي از ساکنان اشرف و حذف نام مجاهدين از ليست آمريکا فراخوان دادند ذيلاً گزارش قسمت اول اين كنفرانس ميايد:

فرانسوا کولکومبه - بنيانگذار سنديکای قضات فرانسه:
خانم رئيس جمهور، خانمها، آقايان، سخنرانان محترم،
کميته فرانسوی برای يک ايران دموکراتيک خوشوقت و مفتخر است که امروز در پاريس ميزبان اين کنفرانس مهم است. کنفرانس امروز همان طور که می دانيد در شرايطی برگزار می شود که اتحاديه اروپا در آستانه اتخاذ تصميم مهمی پيرامون تحريم نفتی رژيم ملايان ايران است. به باور من بسياری از ما نيز همين موضع را داريم. اين اقدام قطعاً گام مثبتی است در برابر فاشيسم مذهبی حاکم بر ايران که هم چنان بر دستيابی به سلاح اتمی اصرار می ورزد. اما اقدام اتحاديه اروپا در اين راستا تا زمانی که موانع موجود بر سر راه اپوزيسيون اصلی ايران باقی است، کارآيی واقعی را نخواهد داشت. همان طور که می دانيد حدود يک ماه پيش، ديوان عالی عدالت اتحاديه اروپا درخواست استينافی را که دولت فرانسه به طور ناسنجيده عليه رأی دادگاه عدالت اروپا مبنی بر خارج ساختن مجاهدين از ليست اتحاديه اروپا داده بود، با قاطعيت رد کرد. به اين ترتيب رأی ديوان عالی اروپا، که بعد از رأی قضاييه فرانسه که در ابتدای سال در همين راستا حکم داده بود، مشروعيت مبارزه مجاهدين خلق ايران را به رسميت می شناسد. واقعاً بايد گفت چه وقت گرانبهايی تلف شد و چه هزينه يی پرداخت شد! هزينه های پرداخت شده در تمام اين پرونده ها! اين درحالی است که وضعيت فوری و اضطراری است و در همين لحظاتی که با هم صحبت می کنيم، اعضای مقاومت ايران در معرض خطر و تهديد هستند. کميته فرانسوی برای يک ايران دموکراتيک همان طور که اطلاع داريد از منتخبان و شخصيتهای فرانسوی تشکيل شده است. اين کميته بيش از هر وقت ديگر دولت فرانسه را فرامی خواند از آرا و احکام اين دادگاهها درس لازم را بگيرد، به تکرار و پراکندن شايعات دروغين عليه مقاومت ايران پايان بدهد ساکنان اشرف با تهديد يک جابه جايی اجباری به يک کمپ شبيه زندان مواجه هستند. می دانيد که اين کمپ فاقد حداقل استانداردهای پايه يی برای زندگی است و حتی آب آشاميدنی ندارد. علاوه بر اين، نخست وزير عراق تهديد می کند که ۱۲۱تن از ساکنان اشرف را ظاهراً به دليل احکام صادره در عراق بازداشت خواهد کرد. من به عنوان يک قاضی می توانم به شما بگويم که قضاييه عراق بسيار پايين تر از سطح استانداردهای حداقل قابل قبول قرار دارد. هيچ اعتمادی به آن نيست. تازه بر اساس اطلاعاتی که در دست داريم، ۸۰ فقره از اين احکام بازداشت «تصادفاً » ۵روز پيش از کشتار ۸ آوريل ۲۰۱۱ صادر شده اند. ساير احکام بازداشت نيز به همين ترتيب ۸روز پيش از کشتار ژوييه ۲۰۰۹ صادر شده بودند. روشن است که در هر ۲مورد، هدف، توجيه اين کشتارها بوده است. هيچ کدام از اين احکام که مشخص است در قوه مجريه انشا شده، نه تاريخ دارد، نه شماره سری و نه هويت قاضی صادرکننده حکم مشخص است. اضافه کنيم که اين تهديدات دقيقاً با روح موافقتنامه يی که بين عراق و سازمان ملل متحد به امضا رسيده، در تضاد است. روشن است که تضمينهای داده شده اکنون زير پا گذاشته می شود. اما آن چه ما را بيش از هر چيز نگران می کند اين است که درک نمی کنيم چرا سازمان ملل متحد، يونامی و کميساريای عالی پناهندگان در برابر اين نحوه رفتار دولت عراق سکوت اختيار کرده اند. سازمان ملل متحد متعهد شده بود اولويت را به امنيت و سلامت ساکنان اشرف بدهد. اينجا وظيفه خود می دانم به طورخاص آقای دبيرکل سازمان ملل متحد را مخاطب قرار بدهم و از وی سؤال کنم به چه دليل سکوت ملل متحد و نمايندگی آن در عراق در قبال اين همه تضييقات و تخلفات ادامه دارد؟ بايد دانست و اين را خيلی روشن و صريح بايد بگوييم که چنان چه جنايتی رخ دهد، تنها مالکی يا دولت عراق به عنوان مسئول پاسخگو نخواهند بود، بلکه اعتبار و حيثيت سازمان ملل متحد نيز از اين رهگذر لطمه جدی خواهد ديد.
حال از آن جا که تعداد سخنرانان نشست امروز کم نيست، ترجيح می دهم رشته کلام را به آنها بسپارم. لذا از آقای ويليام بوردون، مدافع خستگی ناپذير حقوق بشر، دعوت می کنم پشت تريبون بيايد. ايشان مديريت کنفرانس امروز را برعهده خواهد داشت.

ويليام بوردون - وکيل و حقوقدان برجسته فرانسه:
خانم رئيس جمهور، دوستان عزيز،
برای من موجب افتخار است که اداره کننده اين کنفرانس مهم باشم که در لحظاتی حساس برگزار می شود و برای جامعه اشرف تعيين کننده است. اين لحظات تعيين کننده و حساس هستند، زيرا همان طور که می دانيد ما از جامعه جهانی و از سازمان ملل متحد انتظار داريم و از آنها می خواهيم که يک سپر کامل و محکم به شکل ارائه تمام تضمينهای لازم برای جامعه اشرف ايجاد کنند که هم به لحاظ حقوقی و هم از نظر فيزيکی خواست اصلی آنهاست و سزاوار برخوردار بودن از اين تضمينها هستند. امروز حفاظت قطعی و پايدار از ساکنان اشرف از سوی جامعه بين المللی فوريت مطلق دارد. جو موجود آکنده از تنشهای فزاينده و سنگين است و سلطه رژيم ايران بر رژيم عراق به شکلی مخوف، موذيانه و تهوع آور اعمال می شود. می دانيد که ۳۶تن از ساکنان اشرف در حمله روز ۸ آوريل ۲۰۱۱ به صورتی کشتار شدند که می توان به آن عنوان « جنايت عليه بشريت» را داد. ۳۵۰تن از آنان در اين حمله مجروح شدند. می دانيد که رژيم ايران بيش از پيش به لحاظ سياسی و ديپلوماتيک منزوی می شود و شايد هم دقيقاً به همين علت، هم چنان به صدور احکام جلب بين المللی ادامه می دهد که من هم اکنون يکی از آنها را پيش رو دارم. احکامی کاملاً ساختگی و مطلقاً فاقد هرگونه سنديت که صرفاً به اعمال فشار بلاوقفه عليه آزاديخواهان و مبارزان راه آزادی که سرانجام روزی پيروز خواهند شد و دموکراسی را در تهران مستقر خواهند کرد، ادامه دهد. پس هوشياری ما بايد چند برابر شود، بايد بلاوقفه ادامه يابد تا اين که جامعه بين جهانی، تمام جامعه بين المللی، درسهای لازم از احکام قضايی دادگاههای اروپا که لحظاتی پيش يادآوری شدند، بگيرد و به اجرا بگذارد. ما بار ديگر مقامات آمريکايی را فرا می خوانيم مجاهدين را از ليست خود خارج سازند. اين امر، اهميت اساسی دارد، زيرا با توجه به آن چه به شما گفتم و آن چه که ديگران تا لحظاتی ديگر خواهند گفت، همه به اثرات شمشير داموکلسی که به اين شيوه بر سر ساکنان اشرف آويخته شده واقف هستند. ما با مبارزه به خاطر جامعه اشرف، در واقع برای پيروزی حق و حقوق می جنگيم. با جنگيدن برای جامعه اشرف به واقع در کنار جامعه بين الملل برای محترم شمرده شدن حقوق بشر، مبارزه می کنيم. ساکنان اشرف به نوعی و شايد بدون اين که خواسته باشند به سمبل مبارزه برای بشريت معاصر مبدل شده اند. در پايان، چون طبعاً تا لحظاتی ديگر رشته کلام را به سخنرانان برجسته اين کنفرانس خواهم سپرد، اين نکته را بگويم که راه حل منتج از موافقتنامه امضا شده در تاريخ ۲۵دسامبر ۲۰۱۱ با نماينده سازمان ملل ناکافی، ناقص و مبهم است. و به اين شکل سايه وقوع جنايت عليه پناهندگان اشرف بر آنان سنگينی می کند. کمپ ليبرتی به لحاظ مساحت بسيار کوچک است و مساحت گفته شده، کاهش يافته است. قرار است يک قرارگاه پليس در کنار آن ايجاد شود. به اين ترتيب سايه ارعاب و تهديد هم چنان بر دوستان اشرفی ما، يعنی متحدان دموکراسی و متحدان بشريت متمدن، سنگينی می کند.
من تا لحظاتی ديگر ادامه سخن را به نوبت به سخنرانان برجسته يی که بعضاً از فاصله بسيار دور به اينجا آمده اند، خواهم سپرد تا همراه با ما در پيامی اساسی که در پايان اين کنفرانس به جامعه بين المللی فرستاده خواهد شد، سهيم شوند: لحظه يی نبايد از هوشياری مان در برابر خطراتی که هم چنان جامعه دوستان اشرفی ما را تهديد می کند، بکاهيم. متشکرم
ويليام بوردون: حالا با خوشوقتی و افتخار، ادامه سخن را به خانم مريم رجوی می سپارم که نيازی به معرفی ايشان در اين گردهمايی نيست.

سخنرانی رئيس جمهور برگزيده مقاومت خانم مريم رجوي:

دوستان گرامی، هموطنان عزيز! از سخنان رئيس محترم کنفرانس و از توجه و حمايت شما به خصوص نسبت به ساکنان اشرف عميقاً سپاسگزاری می کنم.

فشارهای رژيم آخوندی برای انهدام اپوزيسيون اصليش، يعنی موضوع اين کنفرانس، بخشی از سياست شريرانه يی است که آخوندها برای حفظ حکومت لرزان خود در پيش گرفته اند. در ۲۰ روز اول سال ميلادی، آخوندها با ۴۳ اعدام در ايران، رکورد تازه يی به ثبت داده اند. و شمار زيادی نيز در نوبت اعدامند. آنها هم چنين برای سه تن از زندانيان هوادار مجاهدين حکم اعدام صادر کرده اند.

سران رژيم از دستگيری ۳۲ تن از اعضای مؤثر مجاهدين، به اتهام هدايت قيامهای سال ۸۸ خبر می دهند. اين البته زمينه سازی برای صدور حکم های اعدام ديگری نيز هست. همزمان سپاه پاسداران در ارگان سخنگوی خود خواستار راه حل نظامی در قبال اشرف شده است. و حملات موشکی به اشرف علامتی از همين سياست است.

برای بستن فضای جامعه، آخوندها در پی قطع ارتباط اينترنتی ايران با جهان خارج هستند. و از همه امکانات خود برای اين منظور استفاده می کنند. مجلس ارتجاع قانون مجازات استفاده کنندگان از تجهيزات تلويزيون ماهواره يی را به تصويب رسانده است: که مجازات آنها از ۶ ماه تا ۲سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق است. از طرف ديگر رژيم ولايت فقيه تهديدها و تروريسم خود را به شدت افزايش داده است:

انفجارهايی با تلفات زياد در عراق، مانورهای نظامی با هدف بستن تنگه هرمز، شروع غنی سازی ۲۰درصدی اورانيوم و تهديد کشورهای عرب همسايه. اين ماجراجويی ها، از يکطرف برای باجگيری از جامعه جهانی است، از طرف ديگر برای مهار جامعه يی است که زنان و جوانان بپاخاسته آن مترصد از سرگيری قيامها هستند. به خصوص که آخوندها از به هم خوردن اوضاع، آن هم در جريان در جريان نمايش انتخابات خود، به شدت نگرانند.

اين مواضع جنگ طلبانه، برای سرپوش گذاشتن بر سقوط اقتصادی کشور است. رشد اقتصادی به صفر رسيده و تورم در اين ماه به ۴۰ درصد رسيده است.

بله، اين همه برای سرپا نگهداشتن رژيمی است که هيأت حاکمه آن به نحوی بی سابقه دچار تفرقه است و ريزش و فرسودگی در تمام لايه های حکومت، از جمله در سپاه پاسداران، رسوخ کرده است.

در چنين وضعيتی، متأسفانه دولتهای غرب و مشخصاً ايالات متحده آمريکا، هم چنان در پی نوعی تعامل و کنار آمدن با فاشيسم مذهبی حاکم بر ايران هستند. اين تعامل در چه سياستهايی خود را نشون می دهد؟

ـ در مسکوت گذاشتن نقض حقوق بشر در ايران
- بسنده کردن به مخالفتهای نمايشي
- سرهم بندی پرونده توطئه رژيم برای ترور سفيران خارجی در واشنگتن
- نيمه کاره گذاشتن تحريمها
ـ و بی خطر نشان دادن برنامه اتمی رژيم. و خيلی پارامترهای ديگر.
- اما سؤال اين است که هسته اصلی اين سياست کجاست و چيست؟
ـ اصرار بر ادامه نام گذاری نامشروع عليه مجاهدين!

آری، اين ليست گذاری اراده جامعه بين المللی برای اعمال قاطعيت عليه بانکدار مرکزی تروريسم را سست کرده است. اين قلب قضيه سياست تعامل است و در نتيجه بر تمام کارکردهای سياسی جامعه بين المللی تأثير دارد. و تا وقتی نام مجاهدين به ناحق در ليست وزارت خارجه آمريکاست، رژيم آخوندها اطمينان دارد که تهديدهايش با هيچ واکنش قاطعی از طرف جامعه بين المللی مواجه نخواهد شد.

از اين نظر اين يک فريب يا يک توهم است که سياستی که بزرگترين و سازمان يافته ترين اپوزيسيون اين رژيم را به بند می کشد در عين حال قادر به اعمال قاطعيت در برابر اين رژيم باشد. و باز بايد اشاره کنم که اين يک فريب يا توهم است که سياستی که با اين ليست گذاريها در سرکوب مردم ايران مشارکت می کند، در عين حال يارای ايستادگی در برابر اتمی شدن آخوندها را داشته باشد. هرگز متصور نيست و به همين دليل بايد اين سياست تغيير کند. خوب است در اين جا به موضوع تحريمها عليه رژيم آخوندی اشاره کنم که امروز به يک خواست جهانی تبديل شده و اتحاديه اروپا هم قصد دارد سه روز ديگر در اين زمينه تصميم گيری کند. ما پيوسته از اعمال تحريمها به ويژه انسداد بانک مرکزی و تحريم نفتی اين رژيم استقبال کرده ايم.

هرچند که می دانيم برای مهار خطر اتمی رژيم، اين تحريمها بايد با حمايت از مبارزه مردم ايران برای تغيير رژيم آخوندی همراه باشد. با اين حال تصميم اتحاديه اروپا و مصوبات کنگره و سنای آمريکا برای ممنوعيت معاملات نفتی رژيم گام بلندی به پيش است. اما متأسفانه سياست تعامل دولت کنونی آمريکا و هم چنين تعلل ساير دولتهای غرب اين تصميم ها را سست می کند تا می تواند آن را به تعويق می اندازد و برای اتخاذ هر سياستی اين معيار را در نظر دارد که آيا باعث رنجش فاشيسم مذهبی می شود يا خير؟ اين جاست که ما برای تصحيح اين سياست خطا فراخوان می دهيم.

تصحيح اين سياست از بخش کليدی آن يعنی خاتمه دادن به همين ليست گذاری غيرقانونی آغاز می شود. اين نامگذاری بهانه دولت عراق برای مبادرت به ۲قتل عام در اشرف در ۲سال اخير و هم چنين بهانه بسياری اعدامها در ايران تا به حال است.

با اين حال حذف نام گذاری مجاهدين تنها به سود مردم ايران نيست. بلکه به تصحيح يک سياست فاجعه بار هم کمک می کند و خدمتی است به صلح و امنيت تمام جهان. که در حال حاضر به وسيله ديکتاتوری حاکم بر ايران تهديد می شود. آری اين سياستی است به نفع صلح و امنيت کل دنيا.

دوستان عزيز!

۳هفته از بطلان ضرب الاجل ۳۱دسامبر می گذرد. مجدداً به همه شما پيشتازان اين کارزار بين المللی تبريک می گويم. به همه شما هواداران و پشتيبانان اين جنبش که در اين دوران با يک کارزار بين المللی توانستيد دشمن را يک گام به عقب برانيد تبريک می گويم.

اين دستاورد فقط به اتکای تلاشهای شما سياستمداران آگاه و هوشيار و برجسته که به خوبی می دانيد که در مقابل رژيم آخوندی نبايد سرخم کرد، نبايد زانو زد و نبايد کوتاه آمد و به يمن تلاشهای شما با کارزارهای بين المللی و تحصنهای بی انتها در ژنو و واشنگتن، حاصل شد. مجدداً به همه شما درود می فرستم و از همه شما تشکر می کنم. شما توانستيد ايالات متحده، اروپا و سازمان ملل را به اتخاذ يک سياست درست فرا بخوانيد. بنابراين هر زمان که زمامداران غرب درصدد اتخاذ يک سياست درست در قبال ايران برآيند. لاجرم بايد در مسير شما گام بردارند.

اما متأسفانه، ۳هفته پيش، پس از امضای يادداشت تفاهم دولت عراق و ملل متحد درباره انتقال امن و آزادانه ساکنان اشرف به محل جديد، نخست وزير عراق علناً بر آن خط بطلان کشيد. وی مشخصاً تهديد کرد که چنان چه ظرف چهار ماه آتی تمام ساکنان اشرف از عراق خارج نشوند دولت عراق، خودش اقدام خواهد کرد. به علاوه بار ديگر بر احکام قلابی دستگيری ۱۲۱ تن از ساکنان تأکيد کرد. احکامی که هيچ اعتبار قانونی ندارد و تنها ساخته و پرداخته رژيم ايران و دولت تحت نفوذش در عراق است. احکامی که همان طور که دو روز پيش مقاومت ايران اعلام کرد، نه تاريخ دارد، نه اسم قاضی دارد، نه شماره دارد و بسياری از اسامی کسانی هستند که در خارج از عراق هستند و يا حتی کسانی که شهيد شده اند و در قيد حيات نيستند.

فراموش نکنيد که مضمون اصلی يادداشت تفاهم که دبيرکل ملل متحد، وزير خارجه آمريکا و ساير دولتها بر آن تأکيد کرده اند، رعايت سلامت و امنيت همه ساکنان اشرف تا انتقال به ليبرتی و از ليبرتی به کشور ثالث است. اکنون نخست وزير عراق با اين اظهارات اساس اين توافق را برهم زده است. تهديد به حمله و دستگيری، برپايی زندانی با ديوارهای بلند در کمپ جديد کمپی که حتی آب آشاميدنی ندارد و ورود و خروج به آن آزاد نيست و تحميل يک جابه جايی اجباری اجزای طرحيست که مورد علاقه رژيم آخوندهاست. هم چنان که ساکنان اعلام کرده اند، ما هم مجدداً تأکيد می کنيم که زندان سازی و جابه جايی اجباری مرز سرخ است و هيچ کس آن را نمی پذيرد

آن چه دولت عراق زير عنوان اعمال حاکميت دنبال می کند، پيشبرد سياست ولی فقيه رژيم ايران است؛ برای متلاشی کردن مهمترين نيروی مخالف رژيم ديکتاتوری حاکم بر ايران. اما چنانکه در همين روزها رهبر مقاومت مسعود رجوی گفت:

«اگر کسی فکر می کند می تواند مجاهدين را متلاشی کند اشتباه می کند...

اگر کسی فکر می کند مجاهدين از سرنگونی رژيم ولايت فقيه دست برمی دارند اشتباه می کند.

در همه حال و در همه جا سرنگونی اين رژيم حق مسلم ما و خلق ماست» و چنين خواهد شد.

دوستان عزيز!
اکنون پيش از آن که زمان برای تحقق يک راه حل مسالمت آميز از دست برود، بايد هشدار بدهيم رژيم آخوندها و دولت عراق دست اندر کار يک سوءاستفاده خطرناک از ارگانهای ملل متحد هستند تا ساکنان اشرف را از يک وضعيت تهديد آميز، به يک وضعيت فاجعه بار منتقل سازند. اعتمادی که نثار ملل متحد شده است، نبايد با بازيهای دولت عراق، وسيله برپايی زندانی در داخل يک پادگان برای ساکنان اشرف شود. جهان شاهد است که دولت عراق، نه می خواهد و نه می تواند به قول های خود به سازمان ملل و جامعه جهانی وفادار بماند.

اما سؤال اساسی اينست که چرا ملل متحد در اين باره سکوت کرده است؟

در برابر چنين نيرنگی، ملل متحد نبايد به دولت عراق اجازه دهد مساحت کمپ جديد را به ميزان فوق العاده يی کم کند. يونامی و کميساريای عالی پناهندگان و ملل متحد به موجب مسئوليت خود و به موجب اصل مسئوليت بين المللی حفاظت (آرتوپی)، بايد مانع هرگونه جابه جايی اجباری بشوند و نسبت به آن هشدار بدهند و دست به عمل بزنند.

ما به بيانيه ۲۶ دسامبر آقای بان کی مون تکيه کرديم که تصريح نمود: «هر گونه خشونت و يا راه حل اجباری غيرقابل قبول خواهد بود». ساکنان اشرف، نه در امضای توافقنامه شرکت داشته اند، نه از محل استقرار جديدشان آگاهی دارند و نه با شرايط نازل و اسارت بار آن موافقند.

کليت اين جابه جايی اجباری است، جزء به جزء آن تحميلی است؛ مگر آن که خواسته های ساکنان اشرف در نظر گرفته شود. سازمان ملل از بالاترين اعتمادها از بالاترين اختيارات و در نتيجه از بالاترين مسئوليتها در اين قضيه برخوردار است و توانايی آن را دارد. سازمان ملل نيز آن قدر خود را صاحب اختيار می شناسد که بدون آگاهی و رضايت ساکنان اشرف، در مورد سرنوشت آنها با دولت عراق، قرار داد امضا می کند. پس نبايد وقتی پای سياست مخرب دولت عراق به ميان می آيد، از خود، رفع مسئوليت کند.

۵ماه پس از تقاضای پناهندگی يک به يک ساکنان اشرف، چرا از نقش تسهيل کننده ملل متحد برای تعيين پناهندگی ساکنان خبری نيست؟ راستی چرا؟ چرا دولت عراق توانسته است مانع کار کميساريای عالی پناهندگان بشود!؟ چرا اين زمان طولانی را از دست داده ايم و از دست رفته است؟ اين کاملاً ضروری است که کميساريای عالی پناهندگان کار تعيين پناهندگی ساکنان اشرف را بيش از اين به تأخير نيندازد.

شرايط اضطراری ساکنان اشرف و کندی فوق العاده پروسه انتقال آنها و مانع تراشيهای دولت عراق ايجاب می کند که کميساريای عالی پناهندگان از روش تعيين يکباره و گروهی پناهندگی برای ساکنان اشرف پيروی کند. اين يک گام اجتناب ناپذير برای تضمين امنيت و سلامت ساکنان اشرف است که آنها را در مقابل انواع خطرات مهارناپذير گارانتی و تضمين می کند. اکنون دولت عراق کميساريای عالی پناهندگان را تحت فشار گذاشته که بين بد و بدتر يکی را انتخاب کند. کميساريای عالی پناهندگان نبايد بر وضعيتی صحه بگذارد که هيچ تناسبی با شرايط زندگی کنونی ساکنان اشرف ندارد.

به علاوه، بايد باز هم بر ضرورت تأمين اطمينانهای حداقل تأکيد کنم. يک انتقال امن و آزادانه با تضمينهای مکفی برای مصونيت ساکنان از هرگونه آزار و دستگيری. و هم چنين انتقال با اموال و خودروهايشان، آن هم به محيطی که مساحت آن برای يک کمپ به طور ميان مدت مناسب باشد؛ به اضافه ساير حداقلهای ضروری.

وزير امور خارجه آمريکا در بيانيه ۲۵ دسامبر خود تأکيد کرد که اين جابه جايی، برای موفقيت بايد از حمايت کامل ساکنان کمپ اشرف برخوردار باشد. من از ايالات متحده می خواهم مطابق همين بيانيه، مانع جابه جايی اجباری ساکنان اشرف شود و هم چنين مانع تن دادن ملل متحد به تحميلات دولت عراق شود.

آری اين وظيفه آمريکا و ايالات متحده آمريکاست. زيرا ترديدی نيست که ايالات متحده در مورد حفاظت و امنيت و سلامت ساکنان اشرف به طور خاص، مسئوليت دارد و بايد پاسخگوی تعهدات قانونی و اخلاقی خود باشد.

هم چنان که تا به حال بسياری سياستمداران برجسته آمريکايی بر اين امر مهم تأکيد کرده و آن را تکرار کرده اند، می خواهم تأکيد کنم که نگذاريد شکست تلخ و فاجعه بار سازمان ملل در بوسنی، اين بار در قبال ساکنان اشرف تکرار شود. تاکيدات مستمر دبيرکل بر جابه جايی داوطلبانه، راه حل صلح آميز و بادوام است. راه حلی که علاوه بر حق حاکميت عراق، حقوق بشر و قانون انسان دوستانه بين المللی ساکنان را هم به رسميت بشناسد. اما آن چه متأسفانه در روی زمين جريان دارد، با خواست دبيرکل فاصله زيادی دارد. و آن چه هم اکنون فراهم شده، يک بازداشتگاه است، نه يک کمپ پناهندگی.

اکنون که دولت عراق تفاهم نامه امضا شده خود را زير پا گذاشته است، از ملل متحد می خواهم اين موضوع را به شورای امنيت گزارش کند و تصميم جديدی برای نجات اين راه حل صلح آميز درخواست کند. و سرانجام بايد سخنان اخير آقای بان کی مون در بيروت را يادآوری کنم که گفت: «نظم کهنه، حاکميت تک نفری و انحصار در سرمايه و قدرت خاموش کردن رسانه ها و محروميت از آزاديهای پايه يی در حال فروريختن است. مردم به همه اينها می گويند: «کافی است، ديگر بس است».

بله! ماهم می گوييم ديگر بس است. در ايران نيز دوران فاشيسم مذهبی به سر آمده است. و اين، سازمان ملل متحد و جامعه جهانی را فرا می خواند که در کنار مردم ايران و مقاومت ايران بايستند.
از همه شما متشکرم.

بوردون: بسيار متشکرم خانم رجوی که با همان توان و نفوذ کلام هميشگی که سالهای سال با آن آشنا هستيم، آخرين مخاطرات در وضعيت اشرفيان را يادآور شديد.
حالا بسيار خوشوقتم که رشته کلام را به شهردار رودی جوليانی بسپارم. نيازی به معرفی اين شهردار بزرگ نيويورک که مجله تايم او را مرد سال انتخاب کرد، نيست.

رودی جوليانی - شهردار نيويورک در سال ۲۰۰۱:
متشکرم. اجازه بدهيد با مهمترين و به موقع ترين موضوع شروع کنم و آن کمپ اشرف و کمپ ليبرتی است. يک پيام بايد از اينجا روشن و رسا منتشر شود. مطمئنم پيامهای بسياری خواهد بود ولی يک پيام بايد امروز روشن و رسا بيرون بيايد. چون زمان دارد از دست می رود. زمان دارد از دست می رود چون ۳۳۰۰ وطن پرست شجاع، برادران و خواهران شما، برادران و خواهران ما که در پی صلح، دموکراسی و يک زندگی شرافتمندانه هستند، زمان برای آنها در حال از دست رفتن است و زمان تصميم گرفتن برای تصميم گيرندگان فرا رسيده است، کميساريای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد، مالکی، رژيم ايران، دولت اوباما، واقعاً زمان آن است که آنها به چيزی گوش کنند که از ساکنان اشرف آن را می شنوند و آن پيام اين است که زمان حرافی تمام شده است، زمان صحبت کردن تمام شده و زمان عمل رسيده است. بگذاريد روشن کنيم که همه ما در اينجا امروز در کنار ساکنان اشرف می ايستيم. ما در کنار آنها می ايستيم و ما اجازه نمی دهيم آنها مورد سرکوب قرار بگيرند. ما اجازه نمی دهيم آنها مورد آزار قرار بگيرند، ما اجازه نمی دهيم آنها ناديده گرفته شوند، و ما اجازه نمی دهيم سازمان ملل متحد، رژيم ايران، مالکی، يا حتی ايالات متحده در کناری بايستند و نگاه کنند که آنها فراموش شده اند چون صرفنظر از اين که چه اتفاقی بيفتد، ما در کنار آنها می ايستيم ما با آنها به اين صورت رفتار می کنيم که انگار همراه با آنها امروز در کمپ اشرف هستيم و هر کاری که با آنها بکنند يعنی با ما دارند می کنند.
بگذاريد برخی از واقعيتها را در مورد اين کمپ جديد، بررسی کنيم که می خواهند اين افراد عالی را به آن جا منتقل کنند. روز پنجشنبه يک هيأت از سازمان ملل متحد از اشرف بازديد کرد و برخی اطلاعات را در مورد آن چه در کمپ ليبرتی در جريان است، ارائه کرد. اول اين که کمپ تنها نيم کيلومتر مربع بدون ساختمان يا تأسيسات است. نيم کيلومتر مربع. اين برای ۳۳۰۰نفر است که درحال حاضر در ۳۶ کيلومتر مربع مستقر هستند. نيم کيلومتر مربع در برابر ۳۶ کيلومتر مربع يعنی آنها به صورت غيرانسانی و شرم آور متراکم خواهند شد به صورتی که بايد فشرده و بدون هيچگونه امکان حيطه اختصاصی يا حتی پايه يی ترين درجه حقوق بشر و کرامت انسانی زندگی کنند. اين يک شرايط وحشتناک است. پاسخ سازمان ملل متحد به آن چيست؟ پاسخ سازمان ملل! پاسخ سازمان ملل به سرکوب! پاسخ سازمان ملل به ديکتاتوري! پاسخ سازمان ملل به بی حرمتی و رنج! و پاسخ سازمان ملل متحد در ۴۰سال گذشته، ناديده گرفتن بوده است. شما فکر می کنيد کارهای سازمان ملل متحد در رابطه با کمپ اشرف و کمپ ليبرتی، يک کار غيرمعمول از جانب آنهاست. آنها اين حقيقت را ناديده می گيرند که اين افراد در يک کيلومتر مربع فشرده خواهند شد. آنها اين حقيقت را ناديده می گيرند که آب آشاميدنی در کمپ ليبرتی وجود ندارد. بدون آب آشاميدني! به نظر تعجب آور می آيد. آنها اين حقيقت را ناديده می گيرند که وقتی افراد به کمپ ليبرتی جابجا می شوند، اجازه نخواهند داشت کمپ ليبرتی را ترک کنند. شما می دانيد اين چه اسمی دارد؟ مطمئنم قاضی موکيزی می داند او مسئول دفتر فدرال زندانها بوده است. اين اسمش زندان است. اين يک کمپ نيست، يک زندان است. شما نمی توانيد از آن جا برويد؛ پاسخ سازمان ملل متحد ناديده گرفتن اين واقعيت است. تعجب نکنيد. سازمان ملل متحد همه مشاجره های شبيه به اين را ناديده گرفته است. همه فريادهای کمک خواهی را تقريباً به طور يکنواخت برای ۴۰سال گذشته ناديده گرفته است. وقتی يک ديکتاتور، يک مستبد، آنها را ميترساند، آنها به ديکتاتور و مستبد پاسخ می دهند، نه به نيازهای افراد معمول، افراد شريف، افرادی که کمک می خواهند. افرادی که روی صندلی چرخدار هستند و نمی توانند وارد بنگالها بشوند. يک جاده آسفالته هم در کمپ وجود ندارد. يک فضای سبز در کمپ وجود ندارد، چون آن قدر کوچک است که جايی برای فضای سبز نيست. جايی برای افراد وجود ندارد. بنگالها پايه يی ترين تأسيسات را ندارند و دولت عراق اجازه نداده است هيچ يک از ساکنان از آن جا بازديد کند، چون نمی خواهد ببينند که چقدر شرايط اين زندان وحشتناک است. وقتی عراقيها اين فرصت را پيدا کنند که آنها را در زندان بگذارند، اين همان کاری است که به خواست مالکی و در نهايت به درخواست رژيم ايران دارند انجام می دهند. سازمان ملل متحد نسبت به هيچ يک از اينها اعتراضی نکرده است. برای سازمان ملل متحد شرم آور است که اجازه بدهد، چنين چيزی پيش برود، برای سازمان ملل متحد شرم آور است که به خواستهای رژيمی مثل مالکی گردن بگذارد و در نهايت چشمهايش را روی اين واقعيت ببندد که کاری که دارند می کنند گردن گذاشتن به درخواستهای ملاهای حاکم بر ايران است و مالکی تنها يک عروسک خيمه شب بازی در دست ملاهای حاکم بر ايران است.
انجام اين کار از طرف سازمان ملل متحد انزجارآور است ولی برايش غيرعادی نيست که اين کار را بکند. شرم آورست که سازمان ملل با ميثاقی که منعکس کننده بهترين و بنيادی ترين آمال انسانی است، به اين شکل باقی بماند، اگربه اين صورت باقی بماند بايد کاملاً از خودش شرمنده باشد. چه بسا که شرمنده کارهايش باشد. چون کار درست در اين زمينه بسيار ساده و آسان است. به افراد اشرف توسط دولت آمريکا و نهايتاً دولت عراق قول داده شد که با آنها به صورت انسانی و شرافتمندانه برخورد می شود. اين کار، خيلی سخت نيست. ما در قرن بيست و يکم هستيم. در قرون وسطی نيستيم. خيلی سخت نيست که به اين قول پايبند باشيم. سخت نيست که اين شجاعت را داشته باشيم، شما کميسر عالی سازمان ملل متحد برای پناهندگان هستيد، نه فقط کميسر، بلکه کميسر عالی هستيد. خيلی سخت نيست که بايستيد و بگوييد، اين رفتار غيرانسانی، غيرشرافتمندانه و ناعادلانه است که ۳۳۰۰نفر را برداريم و در نيم کيلومتر مربع جای دهيم. ناعادلانه است که به آنها امکانات دستشويی ندهيم. ناعادلانه است که به آنها حمام ندهيم. آيا اين نيازمند داشتن شجاعت است؟! اين فقط کمی شرافت انسانی می خواهد، فقط ميزان کمی از شرافت انسانی. فقط کمی شجاعت، نه خيلی زياد، بلکه يک کم!
بدترين بخش اين موضوع، که من خجالت می کشم آن را بگويم، اين است که دولت من کنار می ايستد و نگاه می کند. ما ايستاديم، با قدرت ايستاديم. ما استمالت نکرديم، ما به حال خود نگذاشتيم. ما در جنگ جهانی دوم اين کار را انجام داديم، يعنی در دوران چمبرلن و استمالت. ولی نهايتاً ما ايستاديم، سازمان ملل متحد نايستاد، ولی ايالات متحده ايستاد، انگلستان ايستاد در برابر روسها و گفتند ديگر مذاکره يی نمی کنيم حالا دست به عمل می زنيم. ما اجازه نمی دهيم ديگر مردم را سرکوب کنيد ما با مردمی که سرکوب شده اند می ايستيم، ما می ايستيم و اين چيزی است که الآن نياز داريم. سازمان ملل متحد بايد اين کار را بکند ولی ايالات متحده بيشتر بايد اين کار را بکند چون ما نمی توانيم روی سازمان ملل متحد حساب کنيم. ما تا به حال می توانستيم روی ايالات متحده حساب کنيم ولی برای ۴۰سال است که نتوانسته ايم روی سازمان ملل متحد حساب کنيم. بنابراين زمان آن است که دولت من نقش رهبری کننده در دست بگيرد چون اگر نقش رهبری کننده را در دست نگيرد می ترسم که همه فراخوانها به سازمان ملل متحد هيچ معنی ندهد چون قبلاً اين فراخوانها را ناديده گرفته اند. و اين چيزی است که بايد صورت گيرد.
يک- ايالات متحده بايد مجاهدين را امروز از ليست خارج کند. اين آسان است. اين آسان است، سخت نيست و بی سابقه نبوده است. انگلستان اين کار را کرده است، اتحاديه اروپا اين کار را کرده است، برخی از افرادی که ابتدا در اين نامگذاری بوده اند، حالا می گويند اين تصميم اشتباه بوده است. برخی هم می گويندکه از همان اول مخالف بودند که اين سازمان ليست گذاری بشود، يعنی حتی در همان زمانی که خيلی وقت نامگذاری شده است مخالف بوده اند. ما با سازمانی روبه رو هستيم که در تاريخچه و برنامه اش برای يک راه حل صلح آميز و يک ايران غيراتمی تلاش می کند و برای برقراری يک دولت مبتنی بر جدايی دين از دولت که خواستار همزيستی با همه کشورهای جهان است، ايستادگی می کند. حالا فقط يک حکومت هست که با ما در مورد ليست گذاری مجاهدين موافق است. انگلستان با ما موافق نيست، اتحاديه اروپا با ما موافق نيست تنها يک حکومت است که با آمريکا در اين که مجاهدين در ليست نگه داشته شوند، موافق است. يک حکومت با ما در اين کار موافق است: رژيم ايران. اين واقعيت، يک پيام دارد و می گويد که ما داريم اشتباه می کنيم. مجاهدين بايد از ليست خارج شوند و اين يک امر حياتی است چون اين ليست گذاری مورد استفاده مالکی و سايرين قرار گرفته تا افراد را بکشند و اين ليست گذاری عواقب مرگباری داشته است. اين يک نامگذاری تکنيکی نيست. کافيست بيانيه های مطبوعاتی صادر شده بعد از حمله چند ماه پيش به اشرف را بخوانيد. آنها که حمله کردند، چطور از کارشان دفاع کردند؟ او اينطور ازخودش دفاع کرد که اين يک سازمان تروريستی است که توسط همه سازمانهای بين المللی تروريست شناخته شده است. البته آنها دروغ می گويند، چون همه سازمانهای بين المللی مجاهدين را اينطور شناسايی نکرده اند و واقعيت اين است که مجاهدين توسط هيچ سازمان بين المللی به عنوان يک سازمان تروريستی شناخته نشده اند. فقط دو حکومت، يعنی آمريکا و رژيم ايران اين حرف را می زنند. مجاهدين بايد از ليست خارج شوند. اين امر، باعث سلب توانايی سرکوب آنها می شود، بدون اين که افراد عواقب کاری را که می شود، بدانند

دومين کاری که بايد صورت بگيرد اين است که ايالات متحده آمريکا با متحدانمان بايستد. ما بايد اين شجاعت را داشته باشيم که برای تغيير رژيم در ايران بايستيم.
اگر ما بايد رژيم در مصر را عوض می کرديم، اگر بايد رژيم در ليبی را عوض می کرديم، اگر بايد رژيم در سوريه را عوض کنيم، خدای من! رژم ايران که بسيار بدتر است و بسيار ضروری تر است که عوض شود، برای مردمی که شما آنها را دوست داريد و نگرانشان هستيد و مردمی که ما دوست داريم و نگرانشان هستيم و برای همه جهان ضروری است که حاکميتی در ايران باشد که يک ديکتاتوری مذهبی که جانهای زيادی را گرفته است، نباشد. اين يک وضعيت فاجعه بار است به کتابی که خانم رجوی دارد نگاه کنيم. به آن کتاب قرمز با همه عکسهای افرادی که توسط اين رژيم کشتار شده اند. بنابراين زمان آن است که طرفدار تغيير رژيم باشيم و نام ايالات متحده بايد رسماً در اين زمينه ثبت شود.
سوم، ايالات متحده بايد روشن کند که ما بايد از مجازاتهای نهايی برای متوقف کردن رژيم ايران که يک قدرت هسته يی شود، استفاده کنيم. بزرگترين ترس زمان جنگ سرد اين بود که سلاحهای هسته يی در دست افراد غيرمنطقی قرار بگيرد.
ما خدا را شکر می کنيم که ايالات متحده توسط افراد منطقی رهبری می شد. و اتحاد شوروی توسط افراد منطقی رهبری می شد. دولت چين توسط افراد منطقی رهبری می شد. آنها همه افراد خوبی نبودند، همه افراد شرافتمندی نبودند، ولی همه افراد منطقی بودند. اين رژيم منطقی نيست. کدام دولت است که کشتن سفير عربستان سعودی در واشنگتن دی.سی را در روز روشن تأمين مالی می کند؟ با استفاده از قاچاقچيان مواد مخدر مکزيکی که اين کار را بکنند. چه کسی به جز يک دولت غيرمنطقی اين کار را می کند؟ دولتی که با چنان درجه يی از ديوانگی عمل می کند که نازيها با آن درجه از ديوانگی کار می کردند. اين را نمی شود با جنگ سرد مقايسه کرد. اين را نمی شود با مسائلی که در ۳۰، ۴۰ يا ۵۰سال گذشته با آن مواجه بوده ايم، مقايسه کرد چون آن سطح از منطق در اين رژيم وجود ندارد. اين عمل ديوانگی است. رژيم کنونی با اين سطح از بی منطقی کار می کند. و اگر آنها يک ميليون دلار می دهند که سفير سعودی را در وسط پايتخت ايالات متحده بکشند، برای آنها چقدر آسان خواهد بود که مواد هسته يی را به قاچاقچيان مواد مخدر مکزيکی يا اعضای کارتلهای کلمبيايی بدهند تا يک حمله هسته يی در اروپا يا ايالات متحده انجام دهند و بعد هم کارشان را انکار کنند. همه می گويند خوب رژيم ايران را می شود منصرف کرد، چون رژيم ايران می داند اگر از سلاح هسته يی استفاده کند به آن حمله خواهد شد. ولی رژيم ايران از سلاح هسته يی استفاده خواهد کرد و بعد انکار می کند که استفاده کرده است. با توجه به سازمان ملل متحد و دولت کنونی در واشنگتن که تا ابد طول می کشد چيزی را تحليل کند ـ لابد تا ۵سال بعد هم نتيجه گيری در مورد اين کار رژيم ايران نخواهيم کرد ـ اين حمله در واشنگتن تا همين الآن بايد پاسخ خودش را می گرفت. تصور کنيد که به پايتخت کشور من بياييد و بخواهيد در روز روشن سفير يکی از متحدانمان را به قتل برسانيد و ما اجازه بدهيم اين موضوع بدون دريافت جواب مؤثر خودش سپری شود؟! بدون پاسخ دادن! اين رويکرد بايد عوض شود.
و نهايتاً ايالات متحده بايد قاطعانه، قاطعانه و به طور صددرصد روشن کند که تحريمها و مجازاتها بايد اعمال شوند و مجازاتهايی که اعمال می شوند بايد شامل تنبيه حکومتهايی باشد که با رژيم ايران معامله می کنند. چون معامله کردن با رژيم ايران، درحال حاضر به معنی دادن امکانات به آنهاست که تبديل يک قدرت اتمی بشوند. و رژيم ايران بايد بفهمد که ايالات متحده هر کاری را که لازم است، انجام می دهد تا آنها را از اين که يک اتمی بشوند، باز دارد. از جمله اقدام نظامی. من معتقدم اگر ايالات متحده آن را بگويد و معتقدم آگر رژيم ايران آن را باور کند، احتمال درگيری نظامی به صورت زيادی کاهش می يابد. به ياد بياوريد که ما در جنگ سرد، با فرو پاشی شوروی سابق و ديوار برلين بدون شليک يک گلوله، پيروز شديم. ولی ما اين کار را با گدايی مذاکره انجام نداديم. ما با نامه نگاری و اين که از آنها بخواهيم لطفاً با ما ملاقات کنيد، لطفاً با ما صحبت کنيد، اين کار را نکرديم. می دانيد چطور اين کار را کرديم؟ ما با هزينه کردن تسليحات نظامی به مقياس ۲۰ برابر آنها اين کار را کرديم.
رونالد ريگان می توانست از امتياز وسيع نظامی که نسبت به آنها داشت چه به طور فيزيکی يا اقتصادی استفاده کند. به اين دليل همان طور که گورباچف در کتابش گفت شوروی با تهديد آمريکا که آن را از عرصه وجود خارج می کند، شکست خورد. اين کار با قدرت صورت می گيرد. با استمالت و گدايی صورت نمی گيرد و اين چيزی است که ايالات متحده بايد الآن آن را تشخيص بدهد. اين چيزی است که کشور من بايد تشخيص دهد. اگر تشخيص بدهد، احتمال درگيری نظامی کاهش پيدا می کند. اگر ضعيف بماند، اگر مثل چمبرلين در قبل از جنگ جهانی دوم دنبال استمالت باشد، احتمال درگيری نظامی به طور زيادی افزايش پيدا می کند. ولی در همين حال افراد اشرف نمی توانند در خلال اين مسايل، فراموش شوند چون تا الآن هم وضعيت تحميل شده بر ۳۳۰۰نفر يک شرايط بسيار بد بوده است. و من همان طور که در ابتدا گفتم، می خواهم اين نتيجه گيری را بسيار روشن کنم که بله بهتر است عمل کنند ولی اگر نکنند و به اين افراد آسيبی وارد شود ما فراموش نخواهيم کرد. و ما می دانيم چه کسی را مسئول بشناسيم. و ما اين را در سراسرجهان از هر طريق ممکن روشن خواهيم کرد و اين مکافاتی برای آنها خواهد بود که در حالی که جناياتی صورت می گرفت، کنار ايستادند و ما مطمئن خواهيم شد که اين مکافات همواره با آنها خواهد ماند چون مستحق آن هستند. بنابراين بهتر است که اقدام کنند و بهتر است که الآن اقدام کنند و يک بار ديگر به ساکنان اشرف که اين را می شنوند، می گويم به ياد داشته باشيد که ما امروز با شما می ايستيم و ما فردا با شما خواهيم ايستاد، صرفنظر از اين که چه چيزی اتفاق بيفتد، ما با شما خواهيم ايستاد و برای شما خواهيم بود تا اطمينان پيدا کنيم که با رعايت کرامت شما با شما رفتار می شود.
متشکرم.

ويليام بوردون: بسيار متشکرم آقای جوليانی به خاطر اين سخنان پر قدرت، قانع کننده و جامع.
آقای ايو بونه مدير پيشين د.اس.ت که همگی او را می شناسيد و من با کمال ميل و اشتياق ادامه سخن را به او واگذار می کنم.

استاندار ايو بونه - رئيس سازمان اطلاعات فرانسه در دوران پرزيدنت ميتران:
خانم رئيس جمهور، دوستان گرامی،
من از بابت حضور همکاران و دوستان آمريکايی مان در کنفرانس امروز هم احساس خوشحالی می کنم و هم قدری ناراحت هستم. از يک سو خوشحالم زيرا هميشه پذيرايی از ياران قديمی بسيار مطبوع است. اما ضمناً کمی ناراحت هستم از اين بابت که حضور آنان متأسفانه نشان می دهد فشار بر اشرف هم چنان ادامه دارد و بايد به راستی بر پافشاری و ايستادگی مان بيفزاييم و کارزارمان را حفظ کنيم، زيرا جنگ عليه بی عدالتی، ستم و سرکوب و ناتوانی تنها در بلندمدت به پيروزی می انجامد.
مانند همکارانم پورتر گراس و لويی فری (می گويم همکارانم چرا که از زندگی حرفه يی ديگری در زمانی ديگر صحبت می کنم)، من هم سازمان مجاهدين خلق ايران را می شناسم و فکر می کنم عميقاً می شناسم که اين بر می گردد به ساليان سال پيش شايد حدود يک ربع قرن، که هم شامل ساکنان اشرف می شود و هم ديگر قرارگاههای مقاومت ايران که فرصت ديدار از آنها را داشته ام. شکی نيست، اين کلامی است که مرتب تکرار می شود و باز هم بايد تکرار کرد: مجاهدين هيچ گاه يک سازمان تروريستی نبوده و نيست و اين جا بايد روی نکته يی تأکيد کنيم که کمترکسی جرأت طرح آن را داشته، گو اين که پرسشی است کاملاً پايه يی: تعريف يک سازمان تروريستی چيست؟ سازمانی است که به مردم غيرنظامی حمله می کند که بنا به تعريف، بيگناه هستند، يا سازمانی که دست به صدور خشونت می زند. مجاهدين مصداق هيچ کدام از اين تعاريف نيستند و به اين اعتبار هيچ گاه يک سازمان تروريستی نبوده و نيست. چرا عده يی حاضر نيستند درباره همين نکته و همين موضوع تعريف کلمه، به سخن کسانی که مسئوليت مبارزه ضدتروريستی را داشته اند، گوش فرا دهند؟ کسانی که دقيقاً می دانند درباره چه چيز صحبت می کنند و اگر غير از اين بود مبين اين بود که کارشان را درست انجام نمی دهند. همکاران آمريکايی ما هرگاه که از سياست بازی سياستمداران فاصله گرفته اند، همواره در همين راستا گواهی داده اند. مايلم همين جا صادقانه درود بفرستم (با آن که هميشه برای آمريکاييها متحد آسانی نبوده ام) به اين کيفيت بزرگ صداقت و صراحتی که متأسفانه ما گاه در اين کشور فاقد آن هستيم. بايد گفت صداقت زياد دوستان آمريکايی ما در اين راستا، هم تکاندهنده و هم پشتيبان ماست و احتمالاً با همين کيفيت است که قضات ضدتروريست ما، دادگاههای ما در فرانسه و در اروپا و همين اواخر در لوگزامبورگ آرا و احکام صريحی صادر کردند و هيچ گاه در کوچکترين رأی صادره در اين باره تجديدنظر نکرده اند که مجاهدين يک سازمان تروريستی نيست و فعاليتهای ساکنان اشرف نه به آرامش و امنيت عراق لطمه می زند و نه طبعاً به آن گروه از کشورهای غربی که اين شانس را داشته اند، و به تأکيد می گويم اين شانس را داشته اند، که پذيرای آنان شده اند.
به همين دليل است که امروز بايد اين پرسش را مطرح کرد که چرا و با چه انگيزه هايی سازمان مجاهدين خلق ايران در ليست آمريکا نگه داشته شده است؟ اين کله شقی انسان را به ياد مگسی می اندازد که در يک بطری به دام افتاده، وقتی فکر می کنيم با يک کشور بزرگ سرو کار داريم و با دولتی که من شخصاً هيچ از شيوه کار آن سر در نمی آورم، امری نگران کننده می شود. به چه دلايلی دولت آقای اوباما از حذف مجاهدين از ليست خودداری می کند؟ آقای شهردار جوليانی به اين پرسش پاسخ داد، طبعاً با همان صراحت و روشنی هميشگی اش. در همين راستا مايلم سخنرانی شجاعانه چند روز پيش دبيرکل سازمان ملل متحد طی سفرش به لبنان را يادآوری کنم. اين هم واقعيتی است که دبيران کل سازمان ملل متحد معمولاً ناگزيرند به سخنرانی ولو شجاعانه و صريح اکتفا کنند. او از جمله گفت نظم پيشين فرو ريخته است، نظمی که بر قانون و اراده يک فرد، دائمی شدن حکومت دودمانها و خانواده ها، انحصار ثروت و قدرت، به خاموشی کشيدن رسانه ها و محروم ساختن شهروندان از آزاديهای پايه يی مبتنی بود. اين حقيقتاً تعريف درستی است از رژيمهای توتاليتر و در صدرشان «تئوکراسی اوباش» حاکم بر ايران. اين اصطلاح را دوستان سوئيسی ما که گاهی هم درسهايی در زبان فرانسه صحيح به ما می دهند باب کرده اند: «تئوکراسی اراذل و اوباش»
آقای بان کيمون هم چنين گفت که انتقال واقعی قدرت به مردم، گسترش تکثر گرايی، توجه ويژه به مسائل جوانان و فراهم آوردن امکانات واقعی برای مشارکت زنان در تصميم گيريها و در قدرت برای دموکراسی صرفنظرناکردنی است.
چنان چه قرار بود اعلاميه جهانی حقوق بشر را از نو بنويسيم من حتماً توصيه می کردم حقوق زنان در همان ماده اول مورد تأکيد قرار گيرد زيرا اين حقوق امروز بی چون و چرا رژيمهای دموکراتيک را از ديگر رژيمها متمايز می کند. کشورهايی که زنان در آن قدرتی ندارند، يا کمتر قدرت دارند يا قدرتشان بسيار کم است، دارای دموکراسی نيستند. و خانم رجوی از اين اعلاميه استقبال کرده است. نه به خاطر اين که خود يک زن است بلکه به اين دليل که در رأس يک جنبش دموکراتيک قرار دارد. مجاهدين نه تنها يک سازمان تروريستی نيست، بلکه يک سازمان دموکراتيک است.
همين آقای بان کيمون در گزارش ژوئيه گذشته خود به شورای امنيت ملل متحد درباره اشرف، بر يافتن راه حلی اصرار ورزيده که هم الزاماً برای دولت عراق قابل قبول باشد، که طبعاً پس از بازگشت حاکميت به آن طور ديگری نبايد باشد، و هم قابل قبول برای ساکنان اشرف. در بيانيه ۲۶دسامبر وی که نتيجه مذاکرات فشرده بود، و ما از آن استقبال کرديم چرا که فکر می کرديم ديگر حرف آخر زده شده است...
اما گويا که درست با نازيها طرف هستيم، مرا بابت اين مقايسه ببخشيد، زيرا شما هر قدر زحمت بکشيد و امتيازی به دست آوريد، اين جماعت (دولت عراق) هميشه توافقهايی را که خودشان امضا کرده اند، زير پا می گذارند... اکنون ترديدی نيست که ۲شرط اساسی که بر آن تأکيد شده بود يعنی محترم شمردن حقوق بشر و حقوق بين الملل بشردوستانه در برابر موافقت ساکنان اشرف برای نقل وانتقال داوطلبانه، اين ۲شرط که به نظر می رسيد روز ۲۶دسامبر ۲۰۱۱ حاصل شده، متأسفانه ديگر امروز رعايت نمی شود يا اصلاً به هيچ وجه رعايت نمی شود.
البته آن چه امروز پيرامون ساکنان اشرف می گذرد ربطی به ارزشها و معيارهايی که دبيرکل سازمان ملل بر آن تأکيد کرده است، ندارد. به همين دليل است که جا دارد او امروز نظر شخصی خودش راجع به بحران اشرف را بيان کند و شخصاً اطمينان بدهد که آن چه امروز بر ساکنان اشرف می گذرد، منطبق است با ارزشهای سازمان ملل متحد که او کراراً و به حق بر آنها اصرار می ورزد؟ يا اينکه، برنامه يی است عمدی که در پشت آن رژيم ايران قرار دارد و اجرايش برعهده دولت عراق گذارده شده، که ترديد دارم آن را عروسک خيمه شب بازی بنامم، گرچه بنياد فکرم همين است چرا که می بينم از سازمان ملل متحد سوء استفاده می کند و پشت اوتوريته اين سازمان پناه می گيرد.
دولت عراق می خواهد از اين کمپ يک زندان بسازد. آقای شهردار نيويورک، جوليانی، اين را گفت و حق داشت، چرا که حقيقتاً تقليل دادن ۴۰کيلومتر مربع به نيم کيلومتر مربع، اگر قضيه اين قدر جدی و تراژيک نبود، حتماً اسباب خنده می شد. امروز سر نخها به حدی مشهود و تخلف گستاخانه از قرارداد چنان آشکار است که کاغذ آن را نخ نما کرده و به همين دليل ضروری است که اکنون دبيرکل شخصاً در اين پرونده مداخله کند.
سخنان ساکنان اشرف را نشنيدند و آنها را از مذاکرات حذف کردند. چگونه می توان در دوران ما درباره سرنوشت يک جمعيت، ولو چند هزار نفره، بدون پرسيدن نظر خودشان تصميم گرفت؟ دموکراسی در اين ماجرا چه شد؟ از نظر من که شخصاً آنها را می شناسم، بر حس مسئوليت شناسی آنان و حس انضباط و نيز پايبندی به تعهداتشان وقوف دارم، اين وضعيت به کلی غيرقابل قبول است. به همين دليل من اين جا ترجيح می دهم چند سطر از نامه هايی را که آقای جوليانی نيز به آن اشاره کرد و فکر می کنم تمام ساکنان اشرف آن را امضا کرده اند، خطاب به سفير کوبلر، نماينده ويژه دبيرکل، که همين جا بگوييم کارش را بد انجام نمی دهد، بخوانم: اين جملات را از آن نامه می خوانم:
چرا ساکنان اشرف که قرار است به کمپ ليبرتی بروند هنوز کمترين اطلاعی از شرايط زندگی در آن ندارند؟
چرا تا کنون يونامی نتوانسته اجازه بازديد قبلی از کمپ ليبرتی توسط چند تن از ساکنان را به دست آورد؟
چرا در اين خصوص موضعگيری نمی کند؟
چرا پيش نويس يک موافقتنامه با دولت عراق راجع به «سرنوشت ما» امضا شده، (تکرار می کنم که اين عين جملات ساکنان اشرف است، آنها هستند که اين را می گويند) بدون اين که به ما کمترين اطلاعی داده شود يا موافقت ما جلب گردد، در حالی که به رهبری اشرف، همان طور که در بيانيه های دبيرکل ملل متحد تصريح شده، گفته شده بود، هر اقدامی بايد تنها با موافقت و تصويب ساکنان اشرف صورت گيرد؟ چرا يونامی در قبال نقض آشکار حقوق بشر و حقوق بين الملل بشر دوستانه که ما قربانيان آن هستيم، سکوت کرده است؟ چرا يک بازداشتگاه جمعی تدارک ديده می شود (که به نظر من توصيف درستی است) ؟ به چه دليل دستگاههای شنود و پخش پارازيت، امروز حتی تلفنها و تلويزيونهای ما را مختل می کنند؟ بدون تضمينهای حداقل ما نمی توانيم کمترين جابه جايی را بپذيريم. چنين به نظر می رسد که رژيم ايران و دولت عراق می خواهند از طريق صدور تأييديه يونامی و کميساريای عالی پناهندگی شرايط خود را بر کمپ ليبرتی تحميل و ما را بين انتخاب مرگ يا تسليم به فاشيسم مذهبی مخير سازند، اما ما هرگز تسليم نخواهيم شد. ما اميدواريم که يونامی و کميساريا در تدارک فاجعه يی که عليه ما برنامه ريزی می شود، مشارکت نکنند. پايان نقل قول.
من ساکنان اشرف را بسيار خوب می شناسم، شهامتشان را، و همان طور که الآن گفتم، شأن و عزتشان را، و می دانم که محال است خود را تسليم ملايان کنند. حق هم دارند. اما به چه قيمت؟ اميدوار باشيم که سازمان ملل متحد بتواند از يک جنايت ديگر جلوگيری کند. بتواند و تلاش کند از بی عدالتيهايی که مقامات عراقی تحميل می کنند، فاصله بگيرد. تضمينهای حداقلی که همين چند دقيقه پيش خانم رجوی از همين تريبون خواستار آن شد، حقيقتاً تنها تضمينهايی است که می تواند به تأمين يک نقل وانتقال در شرايط قابل قبول به لحاظ انسانی بيانجامد. تأکيد می کنم قابل قبول، نه بيشتر.
صحبتم را با آوردن مثالی از ۱۷ژوئن ۲۰۰۳ به پايان می برم که به ياد داريد آن روزهای سياه و آن روزهای شوم را که امروز از ما طلب هوشياری و اعتماد بيشتری می کند. هوشياری در برابر «تئوکراسی اوباش»... خواهشم اينست که اين تعبير را به ياد داشته باشيد زيرا بايد از واواک گرفته تا متحدانش و استمالت کنندگانش، همگی آن را بشنوند. و اعتماد به دادگستری ما و مردم ما که اين گونه خوب در برابر بی عدالتی واکنش نشان دادند و در اين رابطه يادآوری می کنم که اگر چه در ابتدا، بخشی از قشر سياسی ما و شماری از مقامات که من در اين کتاب افشا کرده ام گوش شنوايی به مطالبات، امر و نهی ها و فشارهای ملايان داشتند و به مماشات پرداختند، ليکن مردم فرانسه و به خصوص مردمان شريف اورـ سورـ اواز با چنان سادگی و تواضع و عزتی واکنش نشان دادند که امروز نيز تحسين و ستايش همه را برمی انگيزد. من فکر می کنم اين نشانه و الگويی از نيروی فعاليت اجتماعی- سياسی است که در شما تبلور يافته، زيرا بدون شما و بدون پيامی که هم امروز به دوستان اشرفی ما منتقل می کنيد، به نظر من هيچ چيز امکانپذير نمی شد. اما با شما، از اين پس به نظر من همه چيز ممکن است.

ويليام بوردون: حالا ادامه سخن را به ژنرال هيو شلتون، نظامی عاليرتبه آمريکا، که فرماندهی کل نيروهای آمريکايی را بين سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۱ برعهده داشت، می سپارم.

ژنرال هيو شلتون، فرمانده کل نيروهای آمريکايی بين سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۱:
متشکرم. خانمها و آقايان، عصر شما به خير،
قطعاً افتخار و امتياز بزرگی است که امروز در پاريس در کنار شما باشم و در سخنرانی در اين جلسه با چنين همکاران برجسته يی شريک باشم.
و خطاب به ساکنان کمپ اشرف، اجازه بدهيد به آن دسته از شما که احتمالاً برنامه را تماشا می کنيد بگويم: سلام عليکم.
همان طور که تا به حال گفته شد و من تکرار می کنم ما رنج شما را حس می کنيم و همواره با شما خواهيم بود.
متشکرم.
به عنوان يک ژنرال، يکی از مسئوليتهای من شامل استفاده از اين دانش ميشد که چطور می توانيم با توسل به نيروی چشمگير و مناسب در جنگ يا نبردهای مختلف به پيروزی دست يابيم. امروز، ما در اين جا هستيم که تا حدی پيروزی به دست آمده در يک نبرد را جشن بگيرم و آن تمديد ضرب الاجل بستن کمپ اشرف است. ما هم چنين بايد آگاه باشيم که نبردهای ديگری در پيش است. بايد بگويم که نبرد تمديد ضرب الاجل به خاطر تلاشهای جمعی و کارزارهای اروپايی و آمريکايی بود که در مورد مبارزه ساکنان اشرف آگاهی ايجاد کرد و هم چنين به طريق اولی به نظر من رهبری درخشان خانم رجوی بود که برای حفاظت از حقوق ساکنان کمپ اشرف مبارزه کرد و در عين حال يک راه حل مسالمت آميز برای آن را در عراق هدايت کرد. اجازه بدهيد از ايشان قدردانی کنيم.
و اگر سفير کوبلر و سازمان ملل متحد اين قرارداد را اجرا می کردند يا اگر مالکی به اين قرارداد احترام می گذاشت ما دليلی برای حضور در اين جا نداشتيم. اما اين طور نشد. امروز ما هم چنان بايد به موضوعات ناتمام ديگر بپردازيم و اين کارهای ناتمام شامل مبارزاتی است که بايد با رژيم ايران و دولت عراق به پيشبرد و البته نبردی که حول کمپ ليبرتی شکل گرفته است.
اول رژيم ايران: شما شنيده ايد که من از «سون تسی»، استراتژيست و جنگجوی قديمی چينی، نقل قول کرده ام که می گفت: «اگر خودتان و دشمنانتان را بشناسيد، هيچ هراسی از برآيند هزار نبرد نبايد داشته باشيد. اما اگر خودتان را بشناسيد و دشمنتان را نشناسيد، به موازات هر پيروزی يک شکست هم متحمل خواهيد شد. ولی اگر نه خودتان و نه دشمنتان را نشناسيد، يک ابله خواهيد بود و در هر رويارويی شکست خواهيد خورد».
ما دشمن را می شناسيم. اما وقتی به مقابله با رژيم ايران می رسد، به نظر می رسد که وزارت خارجه آمريکا هيچ شناختی در رابطه با اين که دشمن واقعی کيست ندارد و اين می تواند باعث يک فاجعه نه تنها در کوتاه مدت بلکه در آينده هم بشود. همان طور که می دانيم دولت اوباما با سياست تعامل کار خود را آغاز کرد. هدف آنها تعامل بود. اما امروز فکر می کنم حتی خود آنها هم بايد بپذيرند که اين سياست با يک شکست کامل و قطعی مواجه شده است. تنها در ۳هفته اول سال ۲۰۱۲، شايد کمتر از ۳هفته، ما ديده ايم که رژيم ايران قلدری کرده و گفته است می خواهد در تأسيسات زيرزمينی خود به غنی سازی اورانيوم بپردازد، چيزی که به وضوح نيت شوم آن جهت دست يابی به بمب اتم را نشان می دهد.
در ۳هفته اول سال، رژيم ايران هم چنين يک سرباز سابق آمريکايی را به مرگ محکوم کرده است. هم چنين ديده ايم که چگونه اين رژيم تهديد به بستن تنگه هرمز، بزرگترين گذرگاه استراتژيک منابع نفتی جهان، کرده است. سپاه پاسداران رژيم ايران موشکهايی را آزمايش کرده و حتی گستاخانه آمريکا را تهديد کرده است که نبايد ناوبر خود را در آبهای بين المللی خليج فارس وارد کند.
و امروز رژيم ايران هم چنان به عنوان حامی اصلی رژيم اسد در سوريه باقی مانده است. اين فقط در ۳هفته اول سال جديد ميلادی است.
هم آمريکا و هم متحدان اروپايی آن تلاش کرده اند رفتار اين رژيم را از اين طريق تحريم بانک مرکزی و نفت آن تغيير دهند. اين اقدامات خيلی دير انجام می شوند و به هيچ وجه کافی نيستند. با توجه به حساسيت شرايط، ما بايد از ابزار ديگری در چارچوب قدرت ملی خود استفاده کنيم. اقدام نکردن يا استفاده آرام از ابزار بوروکراتيک که تا به حال صورت گرفته تقريباً اتلاف کامل وقت در مقابله با رژيم ايران است. وقت آن رسيده که علناً و آشکارا دشمن خود را معرفی کنيم و ملايان حاکم در تهران به وضوح دشمنان ما هستند.
روشن است که آنها هنوز متقاعد نشده اند رژيمشان بايد مثل يک دولت بالغ رفتار کند و فکر کنم که بهار عرب آنها را وحشت زده و لرزان کرده است زيرا نمی دانند که جوانان ناراضی چه کار خواهند کرد. ميليونها تن از آنان در سال ۲۰۰۹ قيام کردند و اين امر من را به نکته اصلی می رساند که آمريکا بايد به اين موضوع بپردازد و ما بايد از همه ابزارهای خود در رابطه با رژيم ايران استفاده کنيم.
دولت اوباما تنها با يک امضای ساده می تواند رژيم تهران را از اين هم لرزان تر کند و امواجی از وحشت را به سمت ملايان بفرستد و قوت قلب بيشتری به مردم ايران بدهد بدون اين که يک دلار هم خرج کنيم و بدون اين که جان حتی يک دريادار و سرباز آمريکايی را به خطر بيندازيم. شناختن دشمن خود شامل شناختن اين نکته می شود که رژيم از دشمن داخلی می ترسد. اين کابوس ملايان است که ببينند آمريکا سازمان مجاهدين خلق را از ليست تروريستی خارج کند چرا که سازمان مجاهدين بزرگترين دشمن رژيم تهران است.
وقتی که شما از نقطه نظر رژيم نگاه کنيد و ببينيد که خانم رجوی برنامه ۱۰ ماده يی دارد که تضمين همان حقوق و آزاديها و اختيارات برای مردم ايران است که در کشورهای دموکراتيک حاکم است، خواهيد فهميد که چرا آنها وحشت زده می شوند. اما برای اين که مؤثر واقع شود برنامه خانم رجوی بايد به اجرا گذارده شود و اين تنها زمانی اتفاق خواهد افتاد که مردم ايران رژيم مستبد مذهبی و تماميت خواه حاکم را تغيير دهند. و آغاز اين روند از طريق لغو نامگذاری مجاهدين از ليست آمريکا جرقه می خورد. اين کار بايد صورت گيرد و بايد فوراً هم انجام شود.
تأخير کردن، سکوت و دست روی دست گذاشتن وزارت خارجه در اين رابطه قابل درک نيست. مهمتر از آن، اين کار چه پيامی را به ملايان در تهران و حتی به مالکی در عراق می فرستد، وقتی آنها می بينند که نام مجاهدين در ليست است. مالکی ۲بار از اين نشانه برای توجيه حملات غيرقابل توجيه خود عليه ساکنان غيرمسلح اشرف سوء استفاده کرده است.
تحويل گرفتن سلاح مجاهدين در ازای به رسميت شناختن موقعيت حفاظت شده آنها بود و به همين خاطر است که آمريکا بايد احساس وظيفه کند که ساکنان اشرف مجدداً مورد حمله قرارنگيرند و اولين اقدام برای تضمين چنين چيزی لغو ليست گذاری است.
تعداد زيادی از مقامات پيشين دولت آمريکا علناً و قوياً خواستار لغو ليست گذاری مجاهدين شده اند. گروهی از همکاران آمريکايی که امروز در اين جا حضور دارند و سخنان آنها را می شنويد همين نکته را تکرار خواهند کرد. صدها تن از اعضای کنگره اين درخواست را به وزارت خارجه ارسال کرده اند. قطعاً ، اين ليست گذاری غيرمنصفانه توسط وزارت خارجه، صدای قدرتمند دفاع از مردم ايران را در شرايطی تضعيف کرده که بايد به صدای اين مردم گوش فراداد. وقتی مردم ايران در دفاع از آزادی فرياد می زنند، صدای مردم ايران از طريق سازمان مجاهدين بايد شنيده شود.
و بالاخره، موضوع بسيار اضطراری کمپ ليبرتی وجود دارد. همان طور که ديده ايم دولت مالکی در روزهای اخير قراردادی را که امضا کرده، محترم نشمرده است. و حالا ماهيت واقعی مالکی را در رابطه با تعهدی که به سازمان ملل متحد برای انتقال ساکنان کمپ اشرف به کمپ ليبرتی داد، می بينيم. اخيراً مالکی مجاهدين را «تروريست» و « جنايتکار» توصيف کرد و علناً گفت هيچيک از ساکنان تا آوريل در عراق نخواهند ماند.
اخيراً مالکی گفت احکام دستگيری ۱۲۱تن از ساکنان اشرف را به اتهام دخالت در اقدامات تروريستی صادرکرده است. هفته گذشته او و نيروهايش اجازه وارد کردن تختهای ويژه بيمارستان برای بيمارانی که در اشرف دچار نقص عضو شده اند را نداد. به نظر من همين يک مورد برای نشان دادن رفتار ضدانسانی کافی است، اين کار اگر در عداد مجازاتهای بی رحمانه و غيرمتعارف و ضدانسانی نباشد، نشان می دهد که ملل متحد با چه چيزی در دولت مالکی مواجه است. امروز به رغم قراردادی که مالکی با سازمان ملل متحد امضا کرده، شرايط کمپ ليبرتی نگران کننده است و اصلاً مناسب زندگی انسانی نيست.
کمپ ليبرتی در اوج خود هم محل خيلی زيبايی نبود. در حقيقت يک مقر نظامی آمريکا بود و اين مقر بعد از ترک نيروهای آمريکا در معرض غارت قرار گرفت. در اين کمپ اکنون فقط تريلرهای ويران شده ديده می شود و هيچ آب و برقی در آن وجود ندارد و فاقد زيرساختهای اصلی و پارک است. حتی هيچ درختی در آن وجود ندارد. مشابه يک کمپ زندانيان است و همان طور که شهردار جوليانی پيشتر گفت مساحت آن نيم کيلومتر است و حالا هم دولت عراق دارد يک ديوار بتونی ۳.۶ متری حول آن محوطه نيم کيلومتری می سازد. اين محل واقعاً مشابه يک زندان است.
پس چه بايد کرد؟ سفير ويژه دبيرکل ملل متحد، کوبلر، بايد موارد نقض يادداشت تفاهم را به توجه دبيرکل و شواری امنيت برساند. اين کاری است که در کادر وظايف شغلی سفير کوبلر است. وقتی مالکی يادداشت تفاهم را نقض می کند. در پس اين موارد نقض، رد پای رژيم ايران ديده می شود. بنابراين رفتار با مالکی به نحوی که گويی که او يک مرد شرافتمند است چيزی نيست که به احترام گذاشتن به يادداشت تفاهم بيانجامد، بلکه يک روند نزولی را در زمينه آماده سازی کمپ برای ساکنان ايجاد خواهد کرد. رژيم ايران يک راه حل مسالمت آميز را نمی خواهد. ما همه می دانيم که رژيم ايران خواستار نابودی سازمان مجاهدين است. بنابراين رژيم ايران با اجازه ندادن به مالکی برای توافق کردن، دارد برای يک بحران در ماه آوريل زمينه سازی می کند.
اگر کميساريای عالی پناهندگان، يونامی و آمريکا در اين رابطه سکوت اتخاذ کنند، آنها در اين زمينه شريک خواهند بود و به اندازه مالکی گناهکارند. آمريکا بايد نقش فعالانه تر داشته باشد و در آن جا که لازم است ديپلوماسی قاطع اتخاذ کند به جای اين که دست روی دست بگذارد که تا به حال در رابطه با دولت مالکی صورت گرفته است.
وقتی به کار کردن با مالکی می رسد روشن است که رفتار رژيم ايران بسيار موثرتر از رفتار آمريکا واقع می شود. با اين حال آمريکا هم چنان ميليونها دلار را به عراق سرازير کرده است، هم چنين زندگی و خون سربازان مرد و زن ما که به آن جا رفتند تا به عراقيان فرصت دموکراسی و آزادی بدهند.
در ايالات متحده، تنها زمانی که دولت اوباما و استراتژيستهای وزارت خارجه به اولويت واقعيتها در رابطه با رژيم ايران و مخالفان آن گردن بگذارند، و تنها زمانی که نام سازمان مجاهدين را از ليست حذف کنيم و يک ديپلوماسی قاطعانه را برای تضمين اين امر اتخاذ کنيم، آن وقت است که مالکی به يادداشت سازمان ملل متحد احترام خواهد گذاشت و به موفقيت خواهيم رسيد و در جايگاهی قرار خواهيم گرفت که پيروزی در جنگ را به ثبت برسانيم.
بسيار متشکرم

ويليام بوردون: با تشکر از سخنان ژنرال شلتون، رشته سخن را به ژنرال فيليپس می سپارم.
ژنرال فيليپس به مدت چند سال مسئول حفاظت اعضای سازمان مجاهدين دب کمپ اشرف در عراق بوده است. با کمال ميل رشته سخن را به ايشان می سپارم.

ژنرال فيليپس فرمانده ارشد نيروهای حفاظت اشرف (۲۰۰۴ـ ۲۰۰۵) و دخترش سارا فيليپس:
متشکرم. خانم رجوی، ميهمانان محترم،
مردم آزاديخواه در سراسر جهان، و مهمتر از همه ۳۴۰۰تن ساکنان کمپ اشرف.
من مفتخرم که امروز در اين جا با شما باشم. خطاب به ساکنان کمپ اشرف بايد بگويم که شما ۹سال است متحمل رنجهای بسيار، در يک وضعيت محصور و تقريباً تحت اسارت شده ايد. شکی نيست. ۶سال اول تحت حفاظت نيروهای ائتلاف و ۳سال اخير تحت اسارت و در مواجهه با بربريت رژيم مالکی بود. اين سخنرانی در رابطه با دوستان من در کمپ اشرف است که شخصاً آنها را می شناسم. اما هم چنين مهم است بدانيم که اين سخنرانی جهت افزايش آگاهی در جهان در قبال سرنوشت اين ۳۴۰۰ زن و مرد است.
من تنها می توانم تصور کنم که ملايان چگونه غرق در خنده شدند وقتی به دستور مافوق، نيروهای من فرستنده های راديويی مجاهدين را قطع و مصادره کردند و اين گونه صدای آزادی برای مردم ايران را مسکوت گذاشتند. دليلی که به من گفته شد اين بود که سازمان مجاهدين تروريست است و روشن است که پيامهای تروريستی می فرستند. تصميم قطع اين رابطه بين صدای مجاهدين و مردمی که زير مشت آهنين ملايان زندگی می کنند، تصميم مزخرفی بود. وقتی شما به گذشته برگرديد و از دور به اين نوع تصميمها نگاه کنيد واقعاً تعجب خواهيد کرد: جمع آوری مجاهدين در کمپ اشرف، که من بخشی از آن بودم، خلع سلاح آنها، در زمانيکه من آن جا بودم، قرار دادن آنها در محدوديتهايی که مشابه شرايط بازداشت بود، چيزی که من به اجرا گذاشتم، و ساکت کردن راديوی آنها: چنين به نظر می رسد که ما بيشتر در خدمت آخوندها بوديم تا نيروهای چندمليتی ائتلاف.
در حالی که سربازان تيپ ۸۹ پليس نظامی، يعنی تيپی که من فرمانده آن بودم، ۳۴۰۰ ساکن کمپ اشرف را تحت شرايط بازداشت قرار دادند، رژيم ملايان در همان زمان تسليحات و بمبهای کنار جاده يی و مهمات ديگر برای کشتار همان سربازان را به عراق صادر می کرد. و ما وقتی مجاهدين را از صحنه نبرد و معادلات حذف کرديم در واقع امر دستورات ملايان را اجرا می کرديم. ملايان نمی توانستند هيچ کس را بهتر از اين با پول به خدمت بگيرند يا رشوه بدهند، يا به زور و با باجگيری چنين تلاش موثری را برای از بين بردن دشمن شماره يک خود يعنی مجاهدين به راه اندازند. اين ما يعنی آمريکا بوديم که اين کار را برای آنها انجام داديم. بدتر اينکه، ما قول کتبی خود مبنی بر حفاظت از آنان را نقض کرديم و انسانهايی را که قابليت ايجاد تغيير در ايران را دارند، ترک کرديم و آنها در دست تروريستهای واقعی رها کرديم.
رژيم مالکی کارنامه لکه داری در بسياری از موارد دارد، اما نه به اندازه رفتار متجاوزانه، ساديستی، و توام با بربريتی که با مردان و زنان غيرمسلح کمپ اشرف، يعنی مقاومت ايران، داشته است.
مالکي! شايد تو بخواهی در تاريخ شيوه تجديدنظرخواهی را پيش بگيری اما نمی توانی خونی را که به خاطر کشتار ۴۰تن از ساکنان غيرمسلح در اشرف از دستانت می چکد، پاک کنی. کسانی که تضمين موقعيت حفاظتی تحت کنوانسيون چهارم ژنو را داشتند، هم چنين است در مورد هزار تن کسانی که مجروح شدند و برخی از آنها حالشان وخيم است.
خواب راحت به چشمان من نمی آيد چرا که من سخنگوی نيروهای ائتلاف در رابطه با مجاهدين در کمپ اشرف بودم. به عنوان فرمانده تيپ ۸۹ پليس نظامی من عمليات تجسسی فراگيری را پيش بردم تا به پيداکردن موردی از نقض توافق مربوط به تحويل دادن سلاحهای مجاهدين بپردازم. اما هيچ موردی از نقض توافق از جانب مجاهدين را کشف نکردم.
من به نيروهای خودم دستور دادم که سانتيمتر به سانتيمتر آن تأسيسات ۳۴ کيلومتر مربعی اشرف را تجسس کنند و در نهايت حتی يک جنس غيرمجاز و حتی يک مورد نقض توافقات هم يافت نشد. نيروهای من هم چنين با ارگانهای ديگر دولت آمريکا مشارکت کردند تا وضعيت قانونی تک تک ۳۴۰۰تن از ساکنان را تعيين کنند و حتی يک نفر هم با تروريسم يا هيچ موردی از ارتکاب جرم نسبت نداشت. تک تک ساکنان کمپ اشرف يک قول کتبی برای حفاظت دريافت کردند. من شخصاً اولين قول کتبی را تحويل دادم و اين قول زمانی نقض شد که ما ۳۴۰۰ مرد و زن را به نيروی فاقد انضباطی تحويل داديم که تحت فرماندهی و کنترل دست نشاندگان رژيم ايران يعنی مالکی بودند.
من هر شب از خواب راحت محرومم، چونکه ما کار خطايی انجام داديم. ما عملی را انجام داديم که از نظر اخلاقی غيرمجاز است يعنی قول ملی و کشوری خود را برای حفاظت از اين افراد نقض کرديم. مالکي! من فکر کنم تو هم خواب راحت نداری چون روح خودت را فروخته ای. ملايان احتمالاً قهقهه زده اند به خاطر اقدامات ابلهانه تو در راستای پيشبرد منافع آنان در کشتار و نابودی هرچيزی که قدرت تماميت خواه فاشيستی شان را تهديد می کند. بله تو خواب راحت نداری چون ميدانی که تو مسئول کشتار ۴۰تن از اعضای مجاهدين هستی. قطعاً تو بايد بفهمی که وقتی تاريخ مصرف تو برای ملايان تمام شود تو را هم به دور خواهند انداخت.
درست است که هر دوی ما از خواب راحت محروم هستيم. اما فقط من هستم که تمام آن چه را در توان دارم انجام می دهم تا جان آن ۳۴۰۰تن از مردان و زنان را نجات دهم در حالی که تو، مالکی، خلاف اين را انجام ميدهی.
اين من هستم که بايد از شما تشکر کنم که به من اجازه داديد، يک خطا را تصحيح کنم.
من با ساکنان کمپ اشرف بيشتر از يک سال زندگی کرده ام و سالهای بيشتری را در کنار آنها کار کرده ام. تعداد کمی هستند که بهتر از من آنها را می شناسند. اطلاعات دست اول من نشات گرفته از تجربيات شخصی من است و به دور از سياست و تبليغات و به دور از دروغ است. من اشرف را خودم ديده ام و در آن جا زندگی کرده ام، برخلاف کسان ديگری که بدون کمترين تجربه و دانش دست اول در برجهای عاج خود نشسته اند و در مورد آن چيز می نويسند و مرتب اتهامات بی اساس را تکرار می کنند. يکی از اين گزارشها توسط يکی از سازمانهايی منتشر شد که من سابقاً برايش احترام قائل بودم. گزارش سازمان ديدبان حقوق بشر در رابطه با کمپ اشرف. اگر چه من هنوز رسماً در خدمت فعال بودم اما احساس کردم آن قدر اين گزارش مزخرف بود که مستحق اعتراض از طرف من است. من به طور مکتوب در واکنش به اين گزارش خطاب به مدير ديدبان حقوق بشر واکنش نشان دادم. اين يکی از برگه های زندگی من است که به آن بسيار افتخار می کنم چرا که بلند شدم و لجن پراکنيهايی را که در آن گزارش بود، رد کردم. من در اين نامه گفتم که دوست دارم روزی دخترم به کمپ اشرف برود و آن جا را ببيند. جالب اين است که در پاسخ حتی يک کلمه هم از طرف مدير ديدبان حقوق بشر دريافت نکردم.
اما حالا بايد اطلاعات بسيار نگران کننده يی را که از منابعم در داخل دولت عراق و وزارت کشور آن دريافت کرده ام برملا کنم. دوستان عراقيم به من گفته اند که نه تنها کمپ ليبرتی غارت و تخريب و چپاول شده است، بلکه يک تأسيسات کوچکی به عنوان زندان در آن جا ساخته شده که قرار است همه ۳۴۰۰ عضو مجاهدين را در بر گيرد.
بسيارخوب، خانم وزير خارجه! خانم کلينتون! اگر اين طور نيست پس بياييد آن را تدقيق کنيم. من شخصاً به بغداد سفر خواهم کرد و گزارش خواهم داد. و اين هيچ خرجی برای ماليات دهندگان آمريکايی نخواهد داشت. من اين کار را با خرج خودم انجام خواهم داد. رئيس جمهور اوباما! من را اعزام کنيد، به عنوان يک ژنرال سابق که بسيار با کمپ ليبرتی آشنايی دارد، چون در آن جا هم زندگی کردم و می دانم چگونه می توان هزاران نفر را در آن جا مستقر کرد و حداقل امکانات بهداشتی و غذا و غيره را فراهم کرد. اجازه بدهيد در رابطه با کيفيت زندگی صحبت کنيم. حتی حلقه های زمين بسکتبال آن جا را هم دزديده اند! من عکسهای ليبرتی امروز را دارم.
من به گزارش ديدبان حقوق بشر اشاره کردم و گفتم که به من پاسخی داده نشد. اما محافل ديگری با من ارتباط برقرار کردند. عمده آنها مثبت بود اما برخی منفی بودند. آنها مرا متهم کردند که از اسم دخترم بيهوده استفاده کرده ام. عجب آدمهای نادانی. آنها دختر من را نمی شناسند. اراده و تعهد دختر من مثل زنان مجاهدين برای ملايان ايران وحشت انگيز است. همان طور که گفتم من بسيار افتخار می کنم که عليه اين گزارش واکنش نشان دادم.
بنابراين، برای آن دسته از کسانی که گفتند که من در آن نامه از اسم دخترم سوء استفاده کرده ام، چطور است که از زبان خود او بشنويم؟ سارا لطفاً بيا اين جا و بگو ببينم آيا از اسمت سوء استفاده کرده ام؟
سارا فيليپس:
متشکرم و ببخشيد که من مهارت سخنرانی در مجامع عمومی را ندارم، اما نهايت تلاشم را خواهم کرد. همان طور که پدرم گفت، اسم من سارا فيليپس است و من دختر او هستم. مايلم خلاصه يی از اين تاريخچه را بگويم که چگونه با ساکنان اشرف آشنا شدم.
در سال ۲۰۰۳، درک من از جهان دگرگون شد. من برخلاف باور عمومی مخصوصاً در آمريکا، متوجه شدم که همه زنان در آسيای جنوب غربی در مواجهه با استثمار مسخ نشده اند. يک گروه ويژه از زنان هستند که اجازه نمی دهند کسان ديگری سرنوشت آنها را تعيين کنند. پدر من که در آن زمان در عراق بود، با تلفن بين المللی خود با من تماس گرفت. من در آن زمان در خوابگاه دانشجويی بودم. او زنگ زد و به ياد دارم که گفت: سارا من آمازونهای عصر معاصر (زنان جنگجو در اسطوره های يونانی) را که تو به آنها علاقه داری يافتم. کسانی که تو همواره در جستجوی آنها بوده يی و درباره آنها خوانده يی. او به من گفت که تو هيچ وقت حدس نخواهی زد که آنها را کجا پيدا کرده ام!
آن روز من با اين زنان شجاع آشنا شدم و در حقيقت آن چه برای من بيشتر شوک کننده بود اين بود که فقط زنان نيستند و مردان هم در کنار آنها برای مقابله با استبداد ايستادگی می کنند. من با مجاهدين خلق آشنا شدم و از پدرم خواهش و استدعا کردم که به من اجازه دهد اين زنان را ملاقات کنم. حتی بهتر، حتی بهتر، بگذار مشعل آنان را در دست بگيرم و در کنار آنها بجنگم. آنها نه تنها توانسته اند کليشه ها و نقشها را تخريب کنند بلکه توانسته اند چالشهای غيرقابل عبور را تسخير کنند و موقعيتهای رهبری کننده را در دست بگيرند. زنان و مردان مجاهدين به دموکراسی و حقوق برابر و آزادی عقيده دارند. «آزادی» چه واژه زيبايی است. طبق تعريف لغتنامه وبستر، آزادی يعنی کيفيت و موقعيت آزاد بودن و عدم ضرورت، اجبار يا محدوديت در انتخاب و عمل کردن؛ و رها بودن از قدرت ديگران.
به زودی بعد از شنيدن در مورد ساکنان کمپ اشرف، من شروع به مکاتبه با چند تن از آنان کردم. اگر شما امروز به من گوش می کنيد. واقعاً اميدوارم که زنان اشرف حرفهای من را بشنوند، من دريافت نامه های الکترونيکی از طرف شما را خيلی دوست داشتم و خيلی علاقمندم که می توانم اين موضوعات را به اطلاع ساير دانشجويان و دوستانم برسانم و به آنها از تحولات اشرف و سراسر جهان بگويم. در جهان افراد زيادی نيستند که در شجاعت همرديف زنان مجاهد باشند، که من بی نهايت افتخار آن را داشتم بتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم.
ما در ايميلها و نامه های خود در مورد ملاقات در اشرف آزاد و در يک تهران آزاد به عنوان خواهران بين المللی صحبت می کرديم تا در نهايت بتوانيم مرزهای جهانی را درنورديم.
پدر من اخيراً در دفاع از موضع خود مبنی بر اين که نام مجاهدين بايد از ليست خارج شود سخنرانيهای زيادی کرده است. بسياری از شما او را باور می کنيد و می دانيد که صحت دارد. اما خطاب به آن دسته از کسانيکه موضع پدر من و حتی شخصيت او را باتهمت سوء استفاده ابزاری از نام دخترش زير سؤال می بريد می خواهم چيزی را بگويم: وقتی پدر من به عراق رفت و اين داستان واقعی است، او به من می گفت سارا اين قدر هيجان زده و اميدوار به داستانهايی که به تو می گويم نباش چون شايد احتمالی وجود داشته باشد که صحت نداشته باشند. به اينها می گويند تروريست. او مثل هر آمريکايی که ممکن است اين طور باشد، در مورد ماهيت مجاهدين شک داشت و شنيده بود که تروريست هستند. من به شما در رابطه با شخصيت خودم گفتم، سيب ها زياد دورتر از درخت نمی افتند: کاراکتر من مثل پدرم است. او با چشمان و قلب باز قدم به پيش می گذارد.
وقتی او فهميد که ساکنان کمپ اشرف تروريست نيستند، شروع به دفاع از آنان کرد و از من خواست که هرچقدر می توانم اطلاعات او را منتقل کنم. وقتی از عراق خارج شد، پدر من بدون هيچ شکی فهميده بود که آن چه ابتدا به او در رابطه با ساکنان اشرف ابلاغ شده بود به وضوح دروغ و تبليغات بود تا فساد و مردان بيرحم را تقويت کند. من هميشه فکر می کردم که نمی توانم کار کافی کنم چون فقط يک دختر ساده جوان در آمريکا هستم و چه کاری می توانم در اين رابطه انجام دهم؟ احساس می کردم که از فاصله خيلی دور صدای من خيلی نارسا خواهد بود و کلمات من شنيده نخواهد شد. من بسيار خوشبخت هستم که امروز در مقابل همه شما ايستاده ام و صدايم شنيده می شود.
من فقط می توانم اميدوار باشم کسانی که صدای من را در آمريکا می شنوند و قدرت ايجاد تغيير شرايط چندهزار تن از افراد خوب را دارند، گوش فرا دهند. در اين شرايط، من نگران ساکنان کمپ اشرف هستم. می ترسم که اين زنان و مردان، خود را در مقابل نيرويی بيابند که هيچ قدرت دفاعی در برابر آن نداشته باشند. اگر تمام آن چه که به عنوان سلاحی برای دفاع از آنان در اختيار داشته باشم فقط صدايم باشد، فرياد خواهم زد نام آنها را از ليست خارج کنيد. اينها افراد خوبی هستند و تروريست نيستند.
ژنرال فيليپس:
خانم رجوی، من اطمينان دارم که دختر شما و قريب به ۱۰۰۰ زن ديگر مجاهد از اين قدردانی خواهند کرد که يک زن ديگر به آنها بپيوندد و با آنها کار کند. چون، بله، من امنيت دختر خودم را به دست به اصطلاح «تروريستها» خواهم سپرد. اما اين تصميم من نيست بلکه، سارا، اين انتخاب خود توست. اگر من فرصت يابم و رئيس جمهور به من اجازه دهد که به آن جا بروم، آيا مرا همراهی خواهی کرد حتی اگر به معنی رفتن به اشرف باشد؟
سارا: من می گويم بزن بريم!
متشکرم

ويليام بوردون: حالا مفتخرم ادامه صحبت را به آقای فيليپ دوستبلازی، وزير امور خارجه فرانسه از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ بسپارم

فيليپ دوستبلازی وزير امور خارجه فرانسه از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷:
با تشکر، خانمها و آقايان رؤسا، خانمها و آقايان پارلمانترها، اينگريد عزيز، خانمها و آقايان سفرا، آقای شهردار نيويورک، که من احترام و ستايش به خصوصی برايتان قائلم، خانمها و آقايان و دوستان عزيز،
ابتدا اجازه می خواهم به سارا تبريک بگويم، زيرا او بهترين شهادت را درباره آن چه جوانان می انديشند و می خواهند، ارائه داد. همان طورکه می دانيد گرچه ما سال جديد را با کمی اميدواری و قدری آسودگی خاطر آغاز کرديم، امروز اما اگر نخواهيم بگوييم خشمگين، دست کم تلخکام هستيم. موافقتنامه يی که با زحمت بسيار توسط سازمان ملل متحد به دست آمد و ميتوانست اين اميدواری را به وجود آورد که راه حلی مسالمت آميز برای بحران اشرف پيدا شود، يعنی انتقال صحيح و سالم ۳۳۰۰ پناهنده اين کمپ به کشورهای امن پذيرنده، امروز تبديل به گروگان دمدم مزاجی و تقلبات دولت بغداد شده است. من مطلع شدم که نوری مالکی، نخست وزير عراق، تهديد احکام بازداشت عليه ساکنان اشرف را علم کرده است. کسی ترديدی در اين باره نکند که احکام مزبور در تهران سرهم بندی شده و اين امر ما را متوجه می کند که حل وفصل هرچه سريع تر و مسالمت آميز سرنوشت اين پناهندگان يک ضرورت عاجل است. ضمناً می دانيم وقتی آقای مالکی اعلام می کند شخصاً حل وفصل مسأله يی از اين نوع را به دست گرفته، بايد انتظار داشت چه نوع نتايجی متصور است. ما هنوز ۴۷ اشرفی به قتل رسيده توسط نيروهای به اصطلاح امنيتی نخست وزير عراق را فراموش نکرده ايم.
لذا مايلم سخنانم را با اعلام اين نکته آغاز کنم. زيرا اظهارات نخست وزيرعراق مفهومی جز زير پا گذاردن تعهداتی که در موافقتنامه امضا شده با سازمان ملل متحد برعهده گرفته و تضمينهای داده شده بابت امنيت ساکنان اشرف، ندارد.
اين نقض فاحش و آشکار بايد به شديدترين وجه از سوی کليه نهادهای ذيربط محکوم شود، از جمله و البته از سوی يونامی که مسئوليت پرونده اشرف را بر عهده دارد و نيز ايالات متحده و اتحاديه اروپا که در اين راستا تعهداتی دارند.
من با غرور و افتخار بسيار سخنان دبيرکل ملل متحد را شنيدم. اين سخن او را که تمرکز تمام قدرت در دست يک فرد و نيز انحصار سرمايه ها و قدرتها در دست يک گروه را محکوم کرد. او از اين بابت که خلقها خود را به سلاح شجاعت مجهز کردند و خواستار محترم شمردن شأن و عزت انسانی شان شده اند، ابراز خشنودی کرد. ساکنان اشرف خواستی ندارند جز اين که در عزت و شرافت زندگی کنند، همان طور که تمام زندگی شان چنين بوده است. من اطمينان دارم، اطمينان کامل دارم که سازمان ملل متحد و دبيرکل آن اين گونه پايمال کردن قولها و وعده های مقامات عراقی را تحمل نخواهند کرد. اما باز و يک بار ديگر بگوييم، آقای شهردار عزيز نيويورک، تنها اعضای شورای امنيت، و فقط اعضای شورای امنيت ملل متحد، می توانند کار مؤثری انجام دهند. دبيرکل سازمان ملل متحد تنها يک رأی دارد که ميتواند صرفاً برآيند آرای کشورهای عضو اين سازمان و به ويژه اعضای دائم شورای امنيت باشد. چنان چه ايالات متحده آمريکا، يا کشور من فرانسه، يا انگليسيها يا حتی روسها و چينيها، چرا که آنها نيز در شورای امنيت حضور دارند، به دبيرکل بگويند دست به اقدام بزند، آن گاه آسان تر خواهد توانست وارد عمل شود. پس بی فايده است خود را پنهان کنند. مسئولان سياسی همين ۵کشور عضو دائم شورای امنيت هستند که آينده اشرفيان را در دستهايشان دارند.
قابل قبول نيست که ببينيم کمپ معروف به ليبرتی به اردوگاه اسرا و زندانيان تبديل شود. دارند فشارهای شديد بر کميساريای عالی پناهندگی وارد می کنند تا انتقال ساکنان اشرف به کمپ ليبرتی را که مساحت آن به کمتر از يک کيلومتر مربع کاهش داده شده، تصويب و تأييد کند. سازمان ملل متحد نمی تواند برای کمپی که از پايين ترين استانداردهای شرايط زندگی برخوردار نيست، تأييد نامه صادر کند.
من همين جا چند پرسش را مطرح می کنم. چگونه ممکن است برای يک جابه جايی به سوی مکانی که از تمام وسايل و امکانات زندگی خالی و به يک فضای بسته تبديل شده و با ديوارهايی به ارتفاع چندين متر در محوطه يی شنزار و خاکی، بدون نيازهای ضروری حداقل برای يک کمپ پناهندگان، بتوان تأييديه صادر کرد؟ اصلاً اشتباه نکنيم. اصلاً اشتباه نکنيم. حواسمان باشد که اينجا برای اشرفيان، مسأله يک توقف کوتاه در يک کمپ ترانزيت به سوی مقصد ثالث در بين نيست. اين توقف ممکن است بسيار به درازا بکشد، بدون پيش بينيها و تدارکات مناسب. اين انتقال، به يک فضای جهنمی برای اين زنان، نو جوانان و مردان تبديل خواهد شد که تا اين حد زجر کشيده و شکنجه شده اند. و برخلاف خواست آقای مالکی، نهادهای سازمان ملل متحد بايد فرصت کافی برای تعيين و تبيين موقعيت پناهندگی ساکنان اشرف و يافتن کشورهای پذيرنده برای تک تک اين زنان و مردان داشته باشند. می دانيم که اين روند مستلزم داشتن وقت کافی است. می دانيم که بايد صبر و حوصله داشت. اما اين پناهندگان بايد تا تعيين تکليف خود در دوران بررسی، از امنيت و رفاه لازم برخوردار باشند. لذا ما نه با يک کمپ ترانزيت موقت بلکه با يک کمپ واقعی پناهندگان سر و کار داريم، به خصوص که اينها پناهندگان معمولی نيستند. اينها اشخاصی هستند که در اشرف دارای يک کمپ و يک شهر هستند که هر يک در آن جا از محل استقرار خود برخوردار است و حالا از آنها خواسته می شود شهر و ديار خود را ترک و به کمپ ليبرتی بروند. کمپ جديد نميتواند و نبايد استدانداردهايی پايين تر از شرايط کنونی اشرف داشته باشد. پس من امشب از اين تريبون به شما می گويم:
تا زمانی که يک فضای حداقل ۵کيلومتر مربع در نظر گرفته نشده، تا زمانی که امکانات و وسايل لازم برای زندگی در حداقل شرايط انسانی فراهم نشده، تا زمانی که شرايط مورد درخواست ساکنان به ويژه، بردن خودروها و اموال و اثاثشان، محترم شمردن حيطه اختصاصی زندگی آنها و نيز لغو احکام بازداشت ساختگی جهت ايجاد آزار و اذيت و نهايتاً تحويل آنان به رژيم ايران، پذيرفته نشده، تا زمانی که کليه اين شرايط فراهم و تأمين نشده باشد، انتقال به کمپ جديد چيزی جز يک جابه جايی اجباری غيرقابل قبول و مغاير با تمام کنوانسيونهای بين المللی نيست و من همه تلاشم را به کار خواهم گرفت تا دبيرکل چنين تأييديه يی را امضا نکند.
ساکنان اشرف حسن نيت و آمادگی خود را جهت تسهيل رسيدن به يک راه حل مسالمت آميز، با صرفنظر کردن از مشروع ترين حقوق خود، و در رأس آن قبول ترک شهری که به مدت بيش از ۲۵سال خانه و کاشانه آنان بوده است، نشان داده اند. من قبلاً نيز بر اين نکته تأکيد کرده ام که تا چه حد خانم رجوی و مقاومت ايران با اولويت دادن به يک راه حل مسالمت آميز و با ابراز اعتماد به نهادهای ملل متحد الگويی از خود بر جای گذارده اند. به عنوان معاون دبيرکل سازمان ملل متحد می توانم از صميم قلب اميدوار باشم که اين نهادها و مؤسسات بتوانند شايسته و سزاوار اعتمادی که ساکنان اشرف به آنها ابراز کرده اند، باشند. آری ما نبايد به شانتاژ و فشارهای مقامات عراقی و پشتيبانان ايرانی شان تسليم شويم. چون روشن است گويا به چيزی کمتر از نابودی اين مخالفان مصمم و شجاع رضايت نمی دهند. وظيفه سازمان ملل متحد حفاظت از اين جانها به هر قيمت و تن ندادن به شانتاژهای مقامات عراقی است. اين البته به همان اندازه که تعهد سازمان ملل متحد هست، تعهد اتحاديه اروپا نيز به شمار می رود. اما اينجا باز بايد يک بار ديگر يادآور شوم که سازمان ملل متحد صرفاً برآيند چيزی است که کشورهای عضو آن می خواهند.
حالا اجازه دهيد در بخش دوم صحبتم به موضوعی بپردازم که عميقاً در قلب من جای دارد و آن پيوندهای بين اين مسأله بسيار دردناک و کشور من فرانسه است. ابتدا از سال ۱۹۸۶ بگويم و مسأله گروگانهای فرانسوی در لبنان و شرايط تحميل شده از سوی تهران راجع به مجاهدين خلق در فرانسه. بعد وقايع سال ۲۰۰۳ و فشارهای رژيم ايران برای آن که با مخالفان ايرانی اين رژيم در فرانسه به نحوی غيرعادلانه به عنوان تروريست برخورد شود. می گويم غيرعادلانه چرا که ما در اين کشور در لوای حکومت قانون زندگی می کنيم و خوشبختانه قضاييه ضدتروريسم فرانسه، همان طور که ايو بونه خاطرنشان کرد، اين موضوع را نهايتاً به اين صورت تعيين تکليف کرد که اعضا و مسئولان شورای ملی مقاومت ايران و مجاهدين خلق نه تنها تروريست نيستند، بلکه اعضای يک مقاومت مشروع در برابر استبداد به شمار می روند، که البته کلاً صورت مسأله را تغيير می دهد.
به همين اعتبار بوده که دادگاههای اروپا نيز از مجاهدين حمايت کرده و کشورهای اروپايی را وادار به خارج ساختن نام اين سازمان از ليست کردند. اينجا اصرار داشتم بر اين مسأله تأکيد کنم زيرا گاهی اين سو و آن سو در فرانسه می شنوم که افرادی به خصوص در ملأ ديپلوماتيک، اتهاماتی را عليه ساکنان اشرف تکرار می کنند، اتهاماتی که از گزارش جانبدارانه يک بنياد فکری آمريکايی به نام راند کورپوريشن ناشی می شود. البته اين واقعيتی است که در زندگی هيچکس، حتی من که زمانی اداره وزارت امور خارجه فرانسه را برعهده داشتم، در برابر شبه اطلاعات مصونيت کامل ندارد. به خصوص هنگامی که اين شبه اطلاعات از سوی رژيم ايران منتشر و به ويژه هنگامی که توسط لابی های آن پخش شود. متأسفانه حتی نهادهای بزرگ از اين گونه اشتباهات مبری نيستند، درحالی که اشتباهات مزبور ميتواند آثار و عواقب وخيمی برای جان و زندگی انسانها داشته باشد. به همين دليل بود که من می خواستم اين نکته را حتماً در برابر عموم تصريح کنم. گزارشهای کارشناسی متقابل، سخافت و بی پايگی اين اتهامات را که تنها خاصيتشان توجيه سرکوب و جابه جايی اجباری ساکنان اشرف بوده، نشان داده اند. مقامات عراقی از اين اتهامات برای کشتار ساکنان اشرف به اتهام نقض حقوق بشر و رويه های «سکت» مآبانه بهره برداری کرده اند. يعنی کشتار همان کسانی که سالها است عليه نقض حقوق بشر در کشور خود می جنگند و بهايی غيرقابل تصور برای دفاع از همين ارزشهايی که ما گرامی ميداريم، پرداخته اند. لذا بس کنيم. به خصوص در فرانسه، سرزمين حقوق بشر، که تا صحبت از ساکنان اشرف به ميان می آيد، اين گونه اتهامات بی هزينه و دروغين را تکرار کنيم. من بر اين اعتقادم که نميتوان هم با شيوه های نفرت انگيز رژيم ايران ابراز مخالفت کرد و هم در قبال مخالفانش همان فرهنگ لغات مورد علاقه ملايان را به کار برد.
و به همين دليل است خانم رئيس جمهور، که مايلم شخصاً به شما بگويم می توانيد روی عزم راسخ من در کنار زنان و مردان شجاع اشرف حساب کنيد. .
در خاتمه اجازه دهيد به عنوان يک پزشک بگويم نمی توانم مراتب شرم و انزجار خود را از تحرکات مقامات عراقی عليه مجروحان و بيماران کمپ اشرف بيان نکنم. اين غيرانسانی و مغاير تمام کنوانسيونهای بين المللی است که عده يی مجبور باشند برای دريافت اجازه نصب تنها ۵تخت بيمارستانی ويژه بيماران فلج، يعنی مجروحانی که با شليک نيروهای عراقی فلج شده اند، بجنگند. بيش از ۳۰مورد اورژانس برای عمل جراحی هم اکنون وجود دارد. اما دولت عراق مدتهای طولانی است که از انتقال بيماران به بيمارستانهای تخصصی بغداد و بعقوبه جلوگيری کرده است. در ميان اين موارد اورژانس، شماری از مجروحان حملات ژوئيه ۲۰۰۹ و آوريل ۲۰۱۱ هستند که از دردهای شديد رنج می برند و بايد تحت عمل پيوند استخوان قرار گيرند. خانم ميترا القانی که در آوريل ۲۰۱۱ و آقای امير کاظمی که در ژوئيه ۲۰۰۹ مجروح شده اند، از جمله بيمارانی هستند که هدف اصابت گلوله قرار گرفته اند، و بايد اين عمل روی آنها انجام شود. ۸بيمار ديگر به سرطان مبتلا هستند که يا بايد عمل جراحی شوند يا به صورت مناسب تحت مراقبت درمانی قرار گيرند. ۱۱تن از اين بيماران در آستانه مرگ هستند. تنها طی سال ۲۰۱۱، ۱۲بيمار و مجروح به دليل نبود مراقبتهای پزشکی جان خود را از دست داده اند. اين وضعيت منزجرکننده است. من شهامت و صبر اين مردان و زنان را ستايش می کنم. من وظيفه خود می دانم به شما بگويم هر اتفاقی بيفتد، من در کنارتان هستم و در کنارتان باقی خواهم ماند. من امشب اينجا با شما هستم، زيرا اعتقاد راسخ دارم کسانی مانند اشرفيان، که حاضر به فدای همه چيزشان هستند، يعنی هر چه که دارند، مشروط بر آن که آزادی در انتهای اين راه باشد و اين که در انتهای اين راه يک زندگی شرافتمندانه و نيکبختی در انتظار باشد، سزاوار احترام و ستايش همه ما هستند. برای شهادت به اين احترام و ستايش است که من امشب با شما هستم، با ساکنان اشرف و با شما که با اين همه عشق و شور از آنها حمايت می کنيد و منظورم عشق به معنای واقعی کلمه و شهامت است. ما همراه با يکديگر حتماً در حفاظت از آنان موفق خواهيم شد، به نحوی که اين شعله اميد سرانجام سراسر ايران زمين را روشن سازد. متشکرم.

ويليام بوردون: آقای وزير بسيار ممنون از سخنان شما که صدای فرانسه را نمايندگی کرديد. اکنون رشته سخن را به قاضی مايکل موکيزی می سپارم که دادستان کل آمريکا طی سالها ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ بود.

مايکل موکيزی وزير دادگستری آمريکا ۲۰۰۷ - ۲۰۰۹:
بسيار متشکرم. من بايد با ابراز قدردانی از کميته فرانسوی برای يک ايران دموکراتيک و البته از خانم رجوی برای گرد آوردن همه ما امروز در اين مجمع فوق العاده شروع کنم. ما توانستيم از افراد فوق العاده يی از جمله زن جوانی به نام سارا فيليپس بشنويم که باعث شد که من به اين که يک آمريکايی هستم بيشتر از هميشه افتخار کنم.
و پدر فوق العاده اش که اعتراض کرد. او نسبت به شکست افرادی که مسئوليت عمل کردن دارند يا حداقل مسئوليت صحبت کردن درباره تحولات دردناک برای ساکنان اشرف را دارند، اعتراض کرد.
همان طور که تا به حال ديده ايم، هم ايالات متحده و هم سازمان ملل متحد به خواستهای نوری مالکی تن دادند که يک ضرب الاجل کاملاً خودسرانه در پايان سال ۲۰۱۱ برای بستن کمپ اشرف اعمال کند. او بعد از اين که سازمان ملل متحد و به طور خاص کميسر عالی پناهندگی سازمان ملل وارد توافقنامه يی با دولت مالکی به نام يادداشت تفاهم شدند کوتاه آمد. خانم رجوی تحت فشار قرار گرفت که اين قرارداد، اين يادداشت تفاهم را تأييد کند و با احتياط اين کار را کرد و تنها با چند شرط مشخص (پذيرفت) از جمله اين که هيچ ساکن اشرف مجبور به جابه جايی نخواهد شد تا وقتی که اطمينان حاصل شود کمپ ليبرتی حداقلهای استاندارد لازم برای زندگی پناهندگان را که بايد زمان طولانی آن جا طی کنند، دارد، از جمله آب، فاضلاب، تأسيسات بهداشتی و آشپزی، و تأسيسات تفريحی علاوه بر محلهای مناسب زندگی برای ۳۴۰۰ ساکن اشرف. دولت عراق چنين توافقنامه يی را پذيرفت تا اين شرايط را برآورده کند. کميساريا پذيرفت اطمينان حاصل کند که اين شرايط تکميل می شوند و بر اساس آنها رفتار می شود و اگر نشود، به عنوان حداقل کميساريا مؤظف است همان طور که سفير کوبلر مؤظف است، به سازمان ملل متحد و جامعه جهانی و همين طور عراقيها اعلام کند که شرايط برآورده نشده است. بنابراين ساکنان اشرف به محلی برده نمی شوند که نتوان آنها را با شرايط متمدنانه اسکان داد. از عکسها و ساير شواهد واضح است که عراقيها به تعهدات خود عمل نکرده اند. اين محل هنوز آب و برق ندارد. مساحتی که برای ساکنان اشرف اختصاص داده شده در مقايسه با تعداد نفراتی که بايد اسکان داده شوند و مورد مراقبت قرار گيرند کم است، فضايی برای تأسيسات تفريحی نيست و چنين امکاناتی در هيچ کجا در نزديکی آن جا موجود نيست. محلی که بايد مورد نظارت سازمان ملل متحد قرار گيرد تا از پيروی عراقيها از يادداشت تفاهم اطمينان حاصل کند، و حداقل هرگونه نقض حقوق ساکنان اشرف توسط نيروهای امنيتی عراق را گزارش کند از جايی که ساکنان اشرف قرار است مستقر شوند فاصله دارد. اگر چه اين تأسيسات که کمپ ليبرتی نام دارد اصلاً آمادگی آن را ندارد که پذيرای افراد باشد و کميساريای عالی پناهندگی هنوز شروع به بررسی استاتوی ساکنان اشرف برای استقرار در کشورهای ثالث نکرده است. نوری مالکی که اين بحران را با اعمال يک ضرب الاجل ساختگی شروع کرد، اظهاراتی در رسانه های عراقی داشته که ساکنان اشرف ظرف ۴ماه از عراق بيرون خواهند رفت. علاوه بر اين به رغم تعهدات دولت عراق بر اساس يادداشت تفاهم، برای حفاظت از رفاه ساکنان اشرف، او اعلام کرد که حدود ۱۲۰ حکم جلب برای ساکنان اشرف صادر شده است. تاريخ اين احکام شواهد لرزاننده يی است که چه چيزی در پشت آن قرار دارد. همان طور که شنيديد حدود ۸۰ تا از آنها ۵روز قبل از کشتار آوريل ساکنان اشرف توسط ارتش عراق تاريخ زده شده اند. آنها به وضوح در ايران به عنوان پيش درآمدی برای کشتار آماده شده اند. ۳۸ حکم ديگر ۸روز قبل از کشتار جولای ۲۰۰۹ ساکنان اشرف توسط نيروهای عراقی صادر شدند که به وضوح در ايران به عنوان پيش درآمد آن کشتار آماده شده بودند. بسياری از اسامی در اين احکام تکراری هستند و برخی ديگر افرادی هستند که ديگر در کمپ نيستند. در واقع من يکی از احکام را اين جا دارم. اين حکمی برای دستگيری ابراهيم ذاکری است. برخی از شما ممکن است ابراهيم ذاکری را به ياد بياوريد. او رئيس بخش امنيت اين سازمان بود که در سال ۲۰۰۳ در پاريس درگذشت. با اين حال اين يکی از اين احکام جلب است که صادر شده است. شواهد بهتری از اين که اين احکام در ايران صادر شده ممکن است به دست بيايد. اگر چه دولت عراق به روشنی تعهداتش را نقض کرده و سفير کوبلر که برای سازمان ملل متحد امضا کرد و کميساريا و يونامی سکوت قطعی را برگزيده اند. اين برداشت رو به افزايش است که کميساريا کمپ ليبرتی را به عنوان برآورنده استانداردهای ضروری تأييد کند و مسئوليت را به گردن ديگران بيندازد و پيشنهاد کند که هرگونه امتناع ساکنان کمپ اشرف برای رفتن به کمپ ليبرتی غيرمنطقی است. و اين ساکنان اشرف هستند که به خاطر هرگونه عواقب بدی بايد سرزنش شوند. اگر کميساريا در نظر دارد نقضهای دولت عراق را مهر تأييد بزند و کمپ ليبرتی را به عنوان مکانی قبول کند که استانداردهای بين المللی به عنوان تأسيسات درازمدت پناهندگی دارد که ساکنان اشرف را اسکان دهد، اگر اين کاری است که سازمان ملل متحد در نظر دارد بکند بايد بداند که ما ساکت نخواهيم نشست که صرفاً نگاه کنيم و اين اتفاق بيفتد.
ما از کميساريا، سفير کوبلر، يونامی و بقيه سازمان ملل متحد می خواهيم برای انجام تعهدات حداقل به پاخيزند و حداقل حقيقت را گزارش کنند که چه چيزی در کمپ ليبرتی در حال آماده شدن است، که چيزی بيشتر يا کمتر از يک اردوگاه کار اجباری نيست. ما آمريکاييها از دولت خودمان می خواهيم از قدرت اقتصاديش استفاده کند و کمک مالی به سازمان ملل متحد را به صورت عام و کميساريای پناهندگی را به طور خاص اگر اين سازمان کارش را انجام ندهد، معلق کند.
نهايتاً ما به دولت خودمان اثرات فاجعه بار ادامه دادن به نامگذاری مجاهدين را خاطرنشان می کنيم در حالی که همه کشورهای متمدن ديگر، اتحاديه اروپا، انگلستان شواهد را بررسی کرده اند و اين نامگذاری ناموجه را برداشته اند. نوری مالکی در اظهاراتی که می کند و هر تهديدی که می کند، به اين نامگذاری به عنوان توجيهی برای رفتار با ساکنان اشرف و اعضای مجاهدين به طور عام به عنوان تروريست اشاره می کند. کشورهای اروپايی و ساير کشورهايی که از آنها خواسته می شود ساکنان اشرف را به عنوان پناهنده بپذيرند به نامگذاری آمريکا به عنوان بهانه يی برای انجام ندادن اين کار اشاره می کنند. خود رژيم ايران از اين نامگذاری به عنوان توجيهی برای حملاتش به مجاهدين و توجيه فشار بر مالکی برای رفتار سخت با ساکنان اشرف استفاده می کند. يک دادگاه فدرال در واشنگتن تا الآن دريافته است که وزارت خارجه پايه يی برای ادامه نامگذاری ندارد و بيش از يک سال و نيم است که به وزارت خارجه دستور داد اين پرونده را بازبينی کند. وزارت خارجه با بی شرمی کش داده و می گويد که موضوع در دست بررسی است. زمان آن است که کميساريا و يونامی و بقيه دستگاه اداری سازمان ملل متحد که مسئوليتش صحبت کردن است، صحبت کنند و بگذارند ساير جهان بدانند در کمپ ليبرتی چه می گذرد. هيچ پايه يی وجود ندارد که ساکنان اشرف را به اردوگاه کار اجباری شبيه به زندان بفرستيم. همين طور زمان آن است آنهايی که مسئوليت عمل کردن دارند، عمل کنند. به طور خاص دولت ايالات متحده بايد بودجه مالی را تا زمانی که کميساريا و يونامی آشکارا و با صداقت در مورد شرايط در کمپ ليبرتی گزارش کنند، به حالت تعليق در آورد. کميساريا بايد تشويق شود که بلافاصله شروع به بررسی موقعيت ساکنان اشرف بکند و دولت خود ما بايد بلادرنگ عمل کند و بالاخره نامگذاری غيرعادلانه مجاهدين در ليست وزارت خارجه را خاتمه بدهد. اين ليست گذاری به عنوان مانع برای آنهايی که می خواهند کار خير بکنند، و به عنوان بهانه برای آنها که می خواهند کار شر بکنند، عمل می کند و بايد خاتمه يابد. وقتی تاريخ اين دوره نگاشته می شود، باشد که اطمينان يابيم ايالات متحده که از زمان بنيانگذاريش در ۲۳۵سال پيش در طرف درست تاريخ ايستاد، با خارج کردن مجاهدين از ليست و با انجام هر کاری که در توان دارد برای تضمين امنيت ساکنان اشرف، در طرف درست تاريخ باقی بماند.