Monday, May 30, 2011

صبا در زندان متولد شد در اشرف جان باخت

شما خون خود را هزينه آزادي مردم نموديد

شهادت مجاهد كاظم نعمت اللهي بخاطر ممانعت از پيوند كليه

بهاي ارتباط خانواده ها با فرزندان خود در اشرف

صحبتهاي مجاهد صديق كاظم نعمت اللهي

ايران كساني كه سازش نميكنند مرگشان عين حيات و زندگيست

تسلیت به‌مناسبت درگذشت مجاهد صدیق اشرفی کاظم نعمت‌اللهی


صبح امروز مجاهد صدیق کاظم نعمت‌اللهی بر اثر محاصره و فقدان امکانات پزشکی برای درمان، در اشرف درگذشت.
فقدان دریغ‌انگیز این مجاهد صدیق اشرفی که تا آخرین نفس در برابر شقاوت‌بارترین محاصره و محدودیتهای ضدانسانی خروشید و ایستادگی کرد و سند دیگری از صبر و صلابت و پایداری حماسی اشرف است را به مجاهدان اشرف، به راهبر مقاومت، به خانواده بزرگ مقاومت و به خانواده نعمت‌اللهی تسلیت می‌گویم


ممانعت عمدی دژخیمان تحت‌امر مالکی از معالجات در دسترس، مانند دیالیز و عمل تعویض کلیه، بیانگر این واقعیت غیرقابل انکار است که درگذشت کاظم نعمت‌اللهی، یک قتل عمدی و یک جنایت جنگی دیگر علیه افراد حفاظت‌شده است که مسئولیت مستقیم آن برعهده مالکی است و باید به همین خاطر، مورد رسیدگی و پیگرد بین‌المللی قرار بگیرد.
سلام بر مجاهد صدیق و اشرفی سرفراز و مقاوم، کاظم نعمت‌اللهی که با عزمی جزم و خلل‌ناپذیر به مجاهدت در راه رهایی مردم و میهنش برخاست و در سالهای پایداری پرشکوه اشرف به ویژه در ماههایی که بر روی تخت بیمارستان می‌خروشید، به عهد ایستادگی برای آزادی مردم و میهنش وفا کرد.

همین خروش پایداری و صبر و فدا و پاکبازیهاست که رهایی ایران و ایرانی از ستم و سرکوب فاشیسم مذهبی را تضمین می‌کند

اشغال اشرف- شماره ۱۰۸ مجاهد خلق کاظم نعمت اللهی به‌خاطر محاصره پزشکی و کارشکنی کمیته سرکوب بر اثر بیماری کلیه درگذشت


فراخوان به اقدام بین‌المللی برای لغو محاصره پزشکی
کاظم نعمت اللهی، ۵۱ساله، از مجاهدان اشرف، با ۲۲سال سابقه مجاهدت، به‌خاطر محاصره ضدانسانی پزشکی و کارشکنی مستمر کمیته سرکوب اشرف و عمر خالد، مدیر شکنجه‌گاه عراق جدید، در اولین ساعتهای بامداد روز یکشنبه ۸خرداد ماه، پس از ۹ماه مقاومت، در بیمارستان بعقوبه در گذشت.

بر اساس تجویز پزشکان متخصص در ۵مهر۸۹ کاظم می‌بایست به سرعت تحت دیالیز قرار می‌گرفت.
اما این عمل به بهانه‌های مختلف به تعویق افتاد و اولین دیالیز چهار ماه‌ونیم بعد یعنی در روز ۱۸بهمن انجام گرفت. بر اساس دستور پزشک بعد از آن نیز کاظم می‌بایست هر هفته دو بار برای دیالیز به بیمارستان بعقوبه می‌رفت.
اما در این مدت بارها بیمارستان عراق جدید، که تنها کارکردش شکنجه مجاهدان مجروح و بیمار است، از فرستادن او به بعقوبه جلوگیری می‌کرد. این تأخیر و تعللها باعث از کار افتادن هر دو کلیه او شد.
پزشک متخصص بعقوبه از کارشکنیهای شکنجه‌گاه عراق جدید به‌شدت برآشفته بود و به مدیر آن اعتراض می‌کرد.

روز ۱۹اردیبهشت، وضعیت کاظم به وخامت گرایید. اما عمر خالد از اعزام او به بیمارستان بعقوبه خودداری کرد. دو روز بعد در حالی‌که وضع او فوق‌العاده بحرانی شده بود به بیمارستان بعقوبه و اتاق مراقبتهای ویژه (CCU) منتقل شد. در روز ۲۹اردیبهشت، وقتی بیمار بار دیگر برای رفتن به بعقوبه، به بیمارستان عراق جدید مراجعه کرد، عمر خالد بار دیگر مانع اعزام وی شد و با اهانت او را بازگرداند و تنها سه روز بعد در اول خرداد به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بعقوبه منتقل شد. اما این بار وضعیت کاظم فوق‌العاده وخیم بود. تعداد زیادی از مجاهدان اشرف داوطلب بودند برای نجات جان کاظم یک کلیه خود را به او بدهند. ۱۵تن در ۵ و ۶خرداد به بیمارستان عراق جدید مراجعه کردند تا برای اهدای کلیه به بیمارستان بعقوبه بروند، اما عمرخالد مانع رفتن آنان شد و گفت بعدأ برای این کار اقدام کنند. خانم مریم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران، روز ۸مارس هشدار داد ”کاظم نعمت‌اللهی از یک سال پیش به‌دلیل عدم درمان، هر دو کلیه‌اش در حال از کار افتادن است. نیاز فوری به درمان و پزشک متخصص دارد. اما کمیته سرکوب مانع ایجاد می‌کند“.

کاظم نعمت اللهی در ۱۲بهمن در نامه‌یی به نمایندگان ملل‌متحد هشدار داده بود: «من نگران هستم آن‌قدر این محدودیتها و تأخیرها را ادامه دهند تا هر دو کلیه من از کار بیفتد... جان بیماران در اشرف برای عمر خالد مدیر بیمارستان عراق جدید که تحت‌امر کمیته غیرقانونی وابسته به نخست‌وزیری کار می‌کند هیچ اهمیتی ندارد، وی نه تنها تسهیلاتی برای درمان بیماران فراهم نمی‌کند بلکه برعکس هر روز برای شدت بخشیدن به اعمال فشار بر بیماران و اذیت و آزار آنها، در مورد درمان بیماران بیشتر کارشکنی می‌کند».

قبل از این نیز مجاهدان خلق مهدی فتحی و محمدرضا حیدریان پس از مدتها مقاومت در برابر بیماری به‌خاطر ممانعت از دسترسی آزادانه به خدمات پزشکی و کارشکنیهای کمیته سرکوب اشرف در اذرماه و دی ماه گذشته درگذشتند.

مقاومت ایران کمیته سرکوب اشرف و شخص مالکی که اقدامات سرکوبگرانه و محاصره اشرف، به‌طور مستقیم به دستور او انجام می‌شود، را مسئول مرگ کاظم نعمت اللهی، مهدی فتحی و محمدرضا حیدریان می‌داند و خواستار اقدام فوری بین‌المللی برای لغو محاصره پزشکی و دسترسی آزادانه ساکنان اشرف به خدمات درمانی و نجات جان بیماران و مجروحان وخیم هستند.

دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
۸خرداد ۱۳۹۰ (۲۹می ۲۰۱۱)

روز 9 خرداد 71 تظاهرات گستره مردم مشهد

Sunday, May 29, 2011

فراخوان به گردهمایی۱۸ژوئن در پاریس همزمان با سی‌امین سالگرد ۳۰خرداد سرآغاز مقاومت برای سرنگونی استبداد مذهبی


فراخوان به گردهمایی۱۸ژوئن در پاریس همزمان با سی‌امین سالگرد ۳۰خرداد سرآغاز مقاومت برای سرنگونی استبداد مذهبی پیروزی عدالت - حفاظت از اشرف



هم‌میهنان،
مشتاقان آزادی ایران،
حامیان و یاران گرانقدر مقاومت،
درسی‌امین سالگرد سی خرداد، در قله پیروزی عدالت و مقاومت، و صدور حکم منع تعقیب و لغواتهام تروریستی در پرونده۱۷ژوئن؛ کمیته برگزاری گردهمآیی ۱۸ژوئن در پاریس، همه شمارا به برپایی اجتماع عظیم دفاع از اشرف، فرا می‌خواند.

هشتمین گردهمایی بزرگ را درشرایطی برگزار می‌کنیم که برجسته‌ترین وکلا و حقوقدانان فرانسه درباره پیروزی کارزار هشت ساله شما با استناد به گفته قضات تحقیق فرانسه تأکید می‌کنند: «حکم منع تعقیب بر این اساس صادر شده است که اپوزیسیون ایران، که ما افتخار دفاع از آن را داریم، تجسم حق مشروع مقاومت در برابر دیکتاتوری و بربریت است». و خاطرنشان می‌کنند که حکم صادر شده «صرفاً به لغو هرگونه اتهام تروریستی اکتفا نکرده، بلکه حق مقاومت در برابر ستم را هم یادآوری می‌کند که در ماده دوم بیانیه حقوق‌بشر و شهروندی مورخ ۱۷۸۹به‌عنوان یک حق طبیعی وخدشه‌ناپذیر ذکر شده است».

این است اثبات حقانیت و مشروعیت مقاومت رهاییبخش ملت ایران در برابر ستم و سرکوب دیکتاتوری آخوندی.
این است دستاورد تاریخی کارزار عدالت جویانه و آزادیخواهانه شما که به‌مثابه قاصدان ملت به‌پاخاسته ایران، هرگز آرام و قرار ندارید و شهر به شهر و کشور به کشور در اقصی نقاط جهان، «آزادی فریاد هرایرانی» را طنین‌افکن می‌سازید
این است بر باد رفتن یک دهه سرمایه‌گذاری، پرونده سازی، شیطان‌سازی، انتشار اطلاعات گمراه کننده و لجن‌پراکنی رژیم آخوندی و مزدوران و شاهدانش علیه مقاومت ایران و سمبلهای آن.
و این است سرفرازی و پیروزی مقاومتی سترگ و پایدار که از ۳۰خرداد رودروی ستم و سرکوب فاشیسم مذهبی با قیام نیم میلیون تن از مردم تهران آغاز شد و اینک در اشرف به‌مثابه کانون استراتژیکی نبرد و نقدینه بزرگ ملت در مبارزه آزادیبخش تبلوریافته است.
گردهمآیی دفاع از اشرف تجلی قدرت و شکوه جنبش آزادی مردم ایران در برابر رژیم پوسیده ولایت‌فقیه است که اکنون هسته اصلی قدرت آن دستخوش تلاشی و از هم‌گسستگی است.
گردهمآیی دفاع از اشرف صدای قیامهای وقفه‌ناپذیر مردم ایران است که با شعارهای «مرگ بردیکتاتور»، «مرگ بر خامنه‌ای» و «مرگ بر اصل ولایت‌فقیه» سرنگونی قطعی فاشیسم مذهبی را هدف قرار داده است.
گردهمایی دفاع از اشرف، طنین نارضایتی انفجاری و خشم متراکم مردمی است که از اختناق ضدبشری، از حلق‌آویز روزانه جوانان و نوجوانان ایران، از گرانی و رکود و بیکاری، از چپاول و فساد حکومتی و از غارت سرمایه‌های ملی به جان آمده‌اند.
گردهمایی دفاع از اشرف، رویارویی بزرگ ما با کین توزی دیکتاتوری آخوندی است که اشرف را برنمی تابد. چرا که در اشرف تبلور شرف و مقاومت ملتی را می‌بیند که ۳۰سال است به تسلیم در برابر ستم آخوندی «نه» می گوید و برای سرنگونی تمامیت استبداد دینی عزم جزم دارد.
اراده قاطع همین ملت است که درکارزار کبیر فروغ اشرف و در پیکار دستهای خالی و سرها و بدنهای بی‌دفاع با زرهیها و هامویها و گردانهای تا دندان مسلح، می‌جوشد و می‌خروشد و به میعادگاه همبستگی همه ایرانیان آزاده‌یی تبدیل می‌شود که با هرعقیده و مرام و با هرگروهبندی سیاسی دلهایشان برای رهایی ایران‌زمین می‌تپد.

هم میهنان،
مشتاقان آزادی ایران،
اکنون که اشرف با خونها و جان‌های عزیزترین قهرمانانش، پرچم آزادی و برابری و دموکراسی را هرچه مستحکم‌تر به اهتزاز درآورده و الهام‌بخش ایستادگان و قیام‌کنندگان شده است، برما اشرف‌نشان‌هاست که گردهمایی سی‌امین سالگرد سی خرداد را به قیام پرشکوه ایرانیان دور از وطن در دفاع از «نقدینه بزرگ ملت در مبارزه آزادی‌بخش» تبدیل کنیم؛

تا شهیدان حی و حاضر و ناظر اشرف ببینندکه واپسین پیام سرخ‌فام‌شان برای ایستادگی چه آتشی در دلهای هم‌میهنان‌شان بر افروخته است؛
تا هموطنان تحت ستم در سراسر ایران ببینند که همبستگی فرزندان و خواهران و برادران‌شان چون کوه دماوند سر به فلک کشیده‌ ،
تا جهان ببیند که اشرف تجلی مقاومت یک ملت به‌پاخاسته است و در پایداری‌اش بی‌شمار قلب‌هاست که می‌تپد، بی‌شمار اراده‌هاست که می‌جوشد و بی‌شمار سرهای پرشور است که در سودای آزادی است.
گردهمآیی ۱۸ژوئن، برآمد بزرگ جنبش ایرانیان است در حمایت از فراخوان مریم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت برای یاری گوهر شرف و آزادی مردم ایران که اشرف شعله‌ور است؛
برای برعهده گرفتن حفاظت اشرف از سوی ملل متحد،
برای صدور قطعنامه الزام‌آور شورای امنیت درباره حفاظت اشرف،
برای احقاق حقوق و اجرای التزامات بین‌المللی و قانونی و تعهدات مکتوب آمریکا در قبال تک‌تک مجاهدان اشرف،
برای درهم‌شکستن محاصره ضدانسانی و برچیدن بساط شکنجه روانی،
برای پایان‌دادن به برچسب آخوند‌ساخته در وزارت‌خارجه آمریکا،
و برای به‌رسمیت شناخته شدن حق مردم ایران برای مقاومت و تغییر رژیم منفور ضدانسانی و به دست آوردن آزادی.
عموم هموطنان را به برپایی هرچه گسترده‌تر گردهم‌آیی دفاع از شهر اشرف فرا می‌خوانیم.

زمان: ۱۸ژوئن ۲۰۱۱-۲۸خرداد۱۳۹۰
مکان: پاریس، ویل‌پنت.

شهيد نسترن عظيمي دانشجوي كامپيوتر دانشگاه آزاد تهران

ما ايمان داريم روز آزادي نزديك مي شود

Monday, May 23, 2011

به ياد خسرو گلسرخي , مبارز شهيد راه آزادي ميهن

خسرو در دفاعيات خود گفت من اينجا براي جان خود چانه نميزنم
درود بيكران بر فرزندان ايران زمين كه خون خود را براي آزادي ميهن دادند , پي ما بايد ميراث دار و حفاظت از اين كلمه آزادي باشيم و بهاي آن را همچون خسرو گلسرخيها بپردازيم

يادي از عماد رام هنرمند ارزنده مقاومت

در سالروز پر كشيدن عماد رام , نگاهي كوتاه به زندگي و مقاومت اين هنرمند داشته باشيم

وصيت برادران فتحي:بخش آهنگ دايه دايه وقت جنگه

مراسم تكان دهنده خاكسپاري دو زنداني سياسي محمد و عبدالله فتحي كه به دست جنايتكاران ولايت فقيه باهم اعدام شدند , آنها در آخرين درخواست و وصيت خود به مردم ايران , گفتند كه دايه دايه وقت جنگه
مردم ايران به جنگ با رژيم ولايت فقي برخيزيد و انتقام خودن اين جانباختگان راه آزادي را بگيريد , نگذاريد جنگ آنها خاموش بماند , درود بر شيرزن مادر فتحي كه اين شهادت را سرفرازي خود مي نامد.

نصب و توزيع تراكت تصاوير جديد مريم رجوي در تهران

هموطنان با نصب تصاوير مريم رجوي بر ديوارهاي تهران , پيروزي عدالت بر مماشات و سياست را جشن ميگيرند

نامه قاضي تدپو به هيلاري

نامه قاضي تدپو عضو كميته خارجي كنگره آمريكا به هيلاري كلينتون در مخالفت با طرح جابجائي ساكنان اشرف در داخل عراق

كنفرانس در سناي آمريكا در مورد اشرف

كنفرانس در سناي آمريكا درباره تحولات خاورميانه, ايران و اشرف همزمان با سخنراني اوباما در وزارت خارجه براي اعلام سياستهاي جديد



Wednesday, May 18, 2011

سخنراني مريم رجوي دربزرگداشت هنرمند محبوب منوچهر-

ترانه اي از گيسو شاكري

مراسم خاكسپاري ووداع با هنرمند محبوب منوچهر

سخنراني مريم رجوي در بزرگداشت هنرمند محبوب منوچهر

خاطره زنده ياد پرستوي هنرايران منوچهر درلس آنجلس

افشاجنايت اخوندي توسط مادرشهيد محمدوعبدالله فتحي

جنايت جديد آخوندها اعدام برادران فتحي بجرم آزاديخواهي

گرامي بادخاطره مجاهدان خلق عفت و فرشته قربانيان ترور

گردهمايي با حضورمريم رجوي-پيروزي عدالت وحقانيت مقاومت

بزرگداشت شهدا در گردهمائي اورسوراواز

پيروزي عدالت ومقاومت برمريم رهايي مبارك

نوايي از استادشمس بياد هنرمند محبوب منوچهر

بزرگداشت هنرمند محبوب منوچهر سخايي-سخنان اعضاي شورا

مجلس يادبودخواننده محبوب منوچهرعضوشورادراور

مراسم خاكسپاري ووداع با هنرمند محبوب منوچهر

سخنراني مريم رجوي دربزرگداشت هنرمند محبوب منوچهر-2

خاطره زنده يادپرستوي هنرايران منوچهر درلس آنجلس

Friday, May 13, 2011

سخنرانی کاترین اشتون در پارلمان اروپا راجع به قیامهای منطقه و کمپ اشرف



سایت تلویزیون پارلمان اروپا۲۱ اردیبهشت: سخنرانی خانم کاترین اشتون رئیس دیپلوماسی اتحادیه اروپا در مورد قیامهای منطقه و کمپ اشرف - لیبی… ، سوریه… .
در کمپ اشرف، آن‌چه در ۸آوریل اتفاق افتاد انزجارآور است. … من با وزیرخارجه عراق دوباره صحبت کردم. من خشونت به‌کار رفته را محکوم کردم. من از کار این مجلس در این ارتباط متشکرم. سفیر ما در عراق امروز به اینجا می‌آید. انجام یک تحقیق و محکومیت خشونت حتمی است. یمن -… . ما با ناتو همکاریهایمان را افزایش می‌دهیم. با بان کی‌مون هم صحبت کردم تا در قاهره تشکیل جلسه بدهیم تا در مورد آینده لیبی صحبت کنیم تا از دیالوگ ملی حمایت کنیم و کمک کنیم قانون اساسی تدوین شود و چگونه اوضاع برای انتخابات آماده شود. دو هیأت هم به لیبی فرستاده‌ام تابا زنان و جوانان کار کنند. بگذارید روشن صحبت کنیم. قذافی باید برود و رژیم او باید خاتمه یابد. من در نظر دارم دفتری در بنغازی باز کنم.

کاترین اشتون: «من به شدیدترین وجه سرکوب اشرف را محکوم می‌کنم»


کاترین اشتون: «من به شدیدترین وجه سرکوب اشرف را محکوم می‌کنم»
به گزارش خبرگزاری رویتر ۲۱ اردیبهشت، کاترین اشتون، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در اجلاس پارلمان اروپا گفت: … و سپس عملی است که در مورد تعامل مستقیم ماست، در کمپ اشرف. آن‌چه در هشتم آوریل اتفاق افتاد، تأسف‌بار است و من به شدیدترین وجه آن را محکوم کرده و می‌کنم.

من قاطع هستم که نیاز به یک واکنش متحد از سوی اروپا داریم. من به نخست‌وزیر عراق نامه نوشتم و روز گذشته نیز دوباره با او صحبت کردم. در حالی که من حاکمیت عراق را بر کشورش زیر علامت سؤال نمی‌برم، وظیفه دارد از حقوق‌بشر ساکنان اشرف حفاظت کند. من این خشونت را محکوم کرده و خواستار یک تحقیق و بررسی شده‌ام. تحقیقاتی که به همان اندازه که جامع است، مستقل نیز باشد. باید به ما بگوید دقیقاً چه اتفاقی افتاد. ولی همان طوری که اعضای محترم این مجلس و سایر نهادها از نامه‌هایی که من به‌طور انفرادی و جمعی دریافت کرده‌ام می‌دانند، هیچ‌راه‌حل ساده‌یی وجود ندارد. چندین راه کار برای راه‌حلهای درازمدت مورد پیشنهاد قرار گرفته است. ایالات متحده در رأس و همه آنها با چالش همراه هستند. من از کاری که این پارلمان و اعضای آن که به عراق سفر کردند، و از اقداماتی که انجام شده است، بسیار سپاسگذارم. ما باید این را به شورای امور خارجه نیز ببریم و باید آن را با کمیسیر عالی پناهندگان سازمان ملل‌متحد نیز در میان بگذاریم. سفیر ما در عراق امروز می‌رسد و او به اهمیتی که من به این موضوع می‌دهم، اشراف دارد. اعضای محترم ما باید باید دنبال کنیم و مطمئن شویم که راه کار درستی را انتخاب کنیم. تحقیقات و محکومیت مطلق هستند.

پیروزی عدالت و مقاومت حکم منع تعقیب و لغو اتهام تروریستی در پرونده ۱۷ژوئن


خاتمه پیگرد مورد نظر رژیم آخوندی علیه رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران خانم مریم رجوی


در آستانه هشتمین سالگرد ۱۷ژوئن، عدالت پیروز شد و قرار رسمی منع تعقیب رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران و ۲۳تن از مسئولان، اعضا و هواداران مقاومت به اتهام تروریسم و تأمین مالی‌تروریسم توسط دادگستری فرانسه و قاضی تحقیق ضدتروریسم، صادر گردید.

پرونده ۱۷ژوئن که از ۱۰سال پیش در زمان آخوند خاتمی، به‌عنوان مشوق اصلاحات در رژیم اصلاح‌ناپذیر ولایت‌فقیه، بر اساس برچسب تروریستی علیه مجاهدین بازگشوده شده بود، از بابت تروریسم به‌طور رسمی خاتمه یافت.

طبق حکم صادره، رسیدگی به اتهامات مالی و پولی در این پرونده نیز به تحقیقات بعدی موکول شده است.

برجسته‌ترین حقوقدانان و وکلای فرانسوی با استقبال از تصمیم صدور منع تعقیب توسط قاضی تحقیق، یادآوری کردند که از یک دهه پیش تصریح کرده‌اند که این پرونده علیه جنبش مشروع مقاومت ایران از ابتدا خالی، سراپا سیاسی و به‌خاطر استمالت و معامله با فاشیسم دینی حاکم بر ا یران، تشکیل شده است. شواهد و کتابها و دادگاههای پیاپی ضمن ۸سال گذشته یکی پس از دیگری حقانیت مقاومت ایران را به اثبات رساند و معلوم شد که صدها هزار برگ دعاوی و اتهامات دروغین، چیزی جز اباطیل وزارت بدنام اطلاعات ملایان و مزدوران برون مرزی آن و «شهود زور» و ریا در همکاری مستقیم اطلاعات آخوندی با سرویس‌های پشتیبان نبوده است.


برجسته‌ترین حقوقدانان فرانسوی و بین‌المللی از آغاز با مطالعه دقیق همه شواهد و اسناد و سوابق امر، علیه برچسب ناچسب برشوریدند و تأکید کردند مقاومت علیه دیکتاتوری ملاها حق مشروع مردم ایران است. از این‌رو متهم کردن سمبل مقاومت برحق یک خلق تحت ستم و تلاش برای آلودن او با انواع و اقسام اتهامات تنها مایه شرمساری و لکه سیاهی در تاریخ قضایی فرانسه است. کشوری که به حق به مقاومت در برابر فاشیسم هیتلری کماکان افتخار می‌کند. از این‌رو تصمیم قاضی در صدور حکم منع تعقیب اعاده حیثیت به دادگستری و عدالت فرانسه است.

اکنون دادستانی ضدتروریسم اذعان کرده است که منشأء اصلی اتهامات علیه مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران همانا لیست تروریستی اتحادیه اروپا بوده است که نام مجاهدین به درخواست رژیم ایران در آن گنجانده شده بود. در سالهای بعد برای خالی نماندن پرونده و دفعالوقت، سلسله دیگری از اتهامات واهی به پرونده ۱۷ژوئن افزوده می‌شد اما به جایی راه نبرد.


صدور قرار منع تعقیب به‌مثابه سوختن و برباد رفتن یک دهه سرمایه‌گذاری، پرونده سازی، شیطان‌سازی، انتشار اطلاعات گمراه کننده و لجن‌پراکنی رژیم آخوندی و مزدوران و شاهدانش علیه مقاومت ایران و سمبلهای آن است.


خانم مریم رجوی با بزرگداشت خاطره شهیدان والامقام صدیقه مجاوری و ندا حسنی و دیگر قهرمانان مقاومت که تمامی هستی خود را برای اثبات حقیقت نثار کردند به مردم ایران و مجاهدان آزادی‌ستان به‌ویژه در اشرف اشغال شده و خون افشان، تبریک گفت. خانم رجوی با تشکر و تقدیر از همه هموطنان و یاران مقاومت ایران در سراسر جهان به‌ویژه حقوقدانان و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی و مذهبی در فرانسه و دیگر کشورهای جهان که در این کارزار ده ساله در کنار مردم و مقاومت ایران ایستادند، یادآوری کرد: رهبر مقاومت از این پیشتر گفته بود «در جایی که هنوز یک قطره قانون و یک ذره آزادی و وجدان وجود دارد، تردید نکنید که ما پیروز می‌شویم. مبارزه بر سر حذف یاوه‌ی تروریستی، مبارزه‌ای است با پیروزی محتوم»....



دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
۲۲اردیبهشت ۱۳۹۰

گزارش سالانه عفو بین‌الملل در مورد وضعیت وخامت‌بار حقوق‌بشر در ایران


سازمان عفو بین‌الملل در گزارش سالانه خود به وضعیت وخامت‌بار حقوق‌بشر در ایران، از جمله اعدام، صدور احکام ناعادلانه، بازداشت، شکنجه و تبعیض علیه زنان و اقلیتهای قومی و مذهبی پرداخت.

سازمان عفو بین‌الملل در گزارش خود آورده است: در سال ۲۰۱۰، دست‌کم ۲۵۲تن در ایران اعدام شده‌اند و طبق «گزارش‌های موثق دریافتی» در این سال بیش از ۳۰۰مورد اعدام دیگر در ایران صورت گرفته که بیشتر آنها در زندان وکیل‌آباد مشهد به اجرا درآمده، هم‌چنین دست‌کم ۱۴۳تن که در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱۸سال داشته‌اند و اکنون در صف اعدام قرار دارند و حداقل یک مجرم صغیر در سال گذشته اعدام شده است.

در ادامه گزارش عفو بین‌الملل آمده است: در یک سال گذشته صدور حکم سنگسار هم‌چنان ادامه داشته، اجرای حکم شلاق و قطع عضو از دیگر موارد نقض حقوق‌بشری است که هم‌چنان در ایران صورت می‌گیرد. زندانیان در ایران تحت شرایط نامطلوبی نگهداری می‌شوند و بسیاری از آنها از دسترسی به وکیل محروم هستند. شکنجه زندانیان و ضرب‌وشتم شدید، فرو کردن سر زندانیان در کاسه توالت، اعدام‌های ساختگی، محبوس کردن زندانیان در سلولهای بسیار کوچک، محروم کردن آنها از آب، نور، غذا و مراجعه به پزشک هم‌چنان ادامه دارد.

اتحادیه اروپا بانک تجاری ایران ـ اروپا متعلق به رژیم آخوندی را در لیست سیاه تحریمها قرار می‌دهد


یک مقام دولت آلمان به خبرگزاری فرانسه گفت: مدارک مربوط به دخالت بانک تجاری ایران-اروپا در تکثیر اتمی زیاد است. از نظر آلمان و در سطح اروپا شرایط لازم برای نامگذاری این بانک در لیست تحریمها وجود دارد.

جشن در اشرف بخاطر پيروزي عدالت و مقاومت

پيروزي عدالت و مقاومت

Wednesday, May 11, 2011

راه‌حل صلح‌آمیز و دائمی برای کمپ اشرف در عراق - طرح هیأت اعزامی پارلمان اروپا به عراق


می ۲۰۱۱
مقدمه
پارلمان اروپا در 24آوریل ۲۰۰۹ و 25نوامبر ۲۰۱۰ 2قطعنامه درباره کمپ اشرف به تصویب رسانده است که در آن حقوق ساکنان اشرف را مطابق پیمانهای بین‌المللی و از جمله کنوانسیون چهارم ژنو به‌رسمیت شناخته است. به‌علاوه در قطعنامه‌ مورخ 12ژوئیه ۲۰۰۷ (پاراگراف 7) و 4سپتامبر ۲۰۰۸ (پاراگراف K و پاراگراف 9) حقوق ساکنان اشرف و ضرورت یک راه‌حل صلح‌آمیز و دائمی مورد تأکید قرار گرفته است.

4قطعنامه فوق توسط پارلمان اروپا تصویب و برای مقامات عراق و ایالات متحده آمریکا و سازمان ملل ارسال شدند.
در نتیجه‌ این قعطنامه‌ها، مسأله اشرف در دستور کار هیأت رسمی پارلمان اروپا در دیدارش از عراق از 26 تا 29آوریل قرار گرفت. دولت عراق از دادن اجازه بازدید هیأت از اشرف خودداری کرد.

ضرب‌الاجل داده شده به ساکنان برای ترک اشرف تا پایان سال ۲۰۱۱ اگر چنان‌چه توام با حسن‌نیت و شرایط تضمین‌شده توسط اتحادیه اروپا، آمریکا و سازمان ملل نگردد، نه تنها یک راه‌حل صلح‌آمیز برای این بحران را از بین می‌برد بلکه می‌تواند زمینه‌ساز خونریزی دیگری بشود.

پیش‌شرط هرگونه مذاکره
شرایط زیر به‌منظور شروع مذاکرات برای یک راه‌حل درازمدت بایستی تأمین شود:
1. خروج نیروهای عراقی از داخل اشرف
2. پایان محاصره اشرف (شامل برداشتن ممنوعیت دسترسی به خبرنگاران گروههای پارلمانی، وکلا و اعضای خانواده‌های ساکنان)
3. دسترسی فوری ساکنان به‌خصوص مجروحان به خدمات پزشکی در بیمارستانهای عمومی و کلینکهای خصوصی عراق به هزینه خود آنها
4. یک تحقیق مستقل توسط هیأتی از حقوق‌دانان درباره وقایع 8آوریل ۲۰۱۱ که در حین آن 35تن از ساکنان کشته و صدها تن مجروح شدند
5. بازگرداندن تمامی اموال ضبط شده در 8آوریل به ساکنان اشرف

راه‌حل:
1. هیأت در عین به‌رسمیت شناختن حقوق ساکنان اشرف طبق قوانین و کنوانسیونهای بین‌المللی انتقال محتمل ساکنان در کشورهای دیگر مانند ایالات متحده آمریکا، کانادا، کشورهای عضو اتحادیه اروپا، سوئیس، نروژ و استرالیا را به‌عنوان راه‌حل درازمدت این بحران پیشنهاد می‌کند.
2. این راه‌حل بایستی بدون استثناء و به‌طور جامع شامل تمامی ساکنان بشود.
3. موضوع داراییها و اموال ساکنان اشرف و سازمان مجاهدین خلق ایران در داخل عراق در مذاکرات تعیین می‌شود و باید به یک توافق درباره پرداخت غرامت به ساکنان اشرف برسد.
4. از روز آغاز مذاکرات برای یک راه‌حل جامع تا زمان انتقال تمامی ساکنان به کشورهای سوم، به‌عنوان «دوران گذار» شناخته خواهد شد. در این مرحله مسائل زیر بایستی به‌دقت رعایت گردد تا راه‌حل به شکست نیانجامد:
الف. مقامات عراقی باید متعهد شوند که به تمامی تحریکات قضایی و محدودیتها علیه اشرف پایان دهند و به حقوق ساکنان طبق قانون بشردوستانه بین‌المللی احترام بگذارد
ب. سازمان ملل و ایالات متحده آمریکا باید حفاظت اشرف را تضمین کنند
ج. طرفین از هرگونه تبلیغات و اهانت و اتهامی علیه یکدیگر در طول دوران انتقال به‌طور کامل خودداری کنند
5. یک کمیته هماهنگی و اجرا به‌منظور اجرای راه‌حل جامع تشکیل می‌شود که شامل نمایندگانی از بارونس اشتون، ایالات متحده، سازمان ملل، پارلمان اروپا، دولت عراق، سازمان مجاهدین خلق ایران (نماینده ساکنان اشرف) و شورای ملی مقاومت ایران خواهد بود.
6. هیأت به این منظور از ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا، سازمان ملل، دولت و پارلمان عراق، جامعه عرب، ساکنان اشرف، سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت ایران می‌خواهد که از این راه‌حل حمایت کرده و امکانات لازم را در این جهت فراهم کنند.

کنفرانس مطبوعاتی هیأت اعزامی پارلمان اروپا به عراق در مقر پارلمان اروپا در استراسبورگ



در کنفرانس استراسبورگ علاوه بر آقای استراون استیونسون، رئیس هیأت، آقایان ماریو مائورو گزارشگر عراق پارلمان اروپا، اتارد مونتالتو و کاشین شرکت داشتند و سخنانی ایراد کردند.

آقای استیونسون ضمن گزارش مختصری از سفر هیأت به عراق گفت: «با همه مقامات ارشد عراق جز نوری مالکی که در سفر کره جنوبی بود، ملاقات کردیم. یک نگرانی اساسی در عراق این است که توافق اربیل و دولت مشارکت ملی عملاً تشکیل نشده است، 3وزیر کلیدی منصوب نشده‌اند و شورای سیاستهای استراتژیک تشکیل نشده و عملاً قدرت به‌طور انحصاری در دست مالکی متمرکز شده و وضعیت امنیتی هم‌چنان بحرانی است».

آقای استیونسون گفت: «موضوع مهمی که در همه ملاقاتهای ما مطرح شد، مسأله اشرف بود. ما چند روز پس از کشتار 8آوریل به عراق رفتیم. 35تن کشته شدند صدها تن زخمی‌شدند، بخشی از اشرف اشغال شده است. چون مزار در دست نیروهای عراقی است، هنوز اجازه نداده‌اند پیکرهای 35شهید به خاک سپرده شود. ما در همه ملاقاتها به‌شدت از این کشتار انتقاد کردیم. این یک توهین به پارلمان اروپا بود چرا که پارلمان اروپا 2قطعنامه قوی صادر کرده است که خواستار عدم خشونت علیه اشرف بوده است.
ما از وزیر خارجه زیباری خواستیم که بگذارد از اشرف بازدید کنیم، او قاطعانه رد کرد و به‌وضوح جواب داد که این غیرممکن است و قابل طرح نیست، چیزی که باعث تأسف است».

آقای استیونسون سپس به راه‌حل پیشنهادی هیأت اعزامی به عراق که مورد تصویب گروه رابطه با عراق پارلمان نیز قرار گرفته است، اشاره کرد و گفت: «من به درخواست اد ملکرت به پاریس رفتم و 5ساعت با خانم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران و نمایندگان ساکنان اشرف گفتگو کردم، ساکنان اشرف البته اکراه دارند که از اشرف که بیش از 2دهه است در آن مستقر هستند، جدا شوند.
البته من در عراق تأکید کردم و در این‌جا هم مجدداً تأکید می‌کنم که این گفتگوها شروع نخواهد شد، مگر این‌که پیش‌شرط‌های ما برآورده شود. ما بدون تحقق این پیش‌شرط‌ها با دولت عراق گفتگو نخواهیم کرد:
- نیروهای عراقی از اشرف خارج شوند
- مجروحان دسترسی آزادانه به خدمات پزشکی داشته باشند
- محاصره 2ساله لغو شود».

آقای استیونسون با اشاره به تهدیدات مستمر مقامات عراقی علیه ساکنان اشرف گفت: «این آخرین فرصت است که ما باید تلاشهایمان را برای جلوگیری از یک خونریزی دیگر متمرکز کنیم».

آقای مائورو گزارشگر عراق پارلمان اروپا در این کنفرانس ضمن تایید سخنان آقای استیونسون گفت: «ما در مورد اشرف نگران هستیم، این یک موضوع انسانی است و اتحادیه اروپا باید بتواند در این موضوع دخالت کند والا امنیت ساکنان اشرف به خطر می‌افتد».

آقای کاشین نماینده دیگر پارلمان اروپا نیز در سخنان خود بر اهمیت شروع تحقیقات مستقل، رسیدگیهای پزشکی و بازگشت اشرف به وضعیت نرمال تأکید کرد تا رسیدن به یک راه‌حل درازمدت امکان‌پذیر شود.

Sunday, May 8, 2011

گيسو شاکري - فرا حماسه ها، آهوان آزاد دشت اشرف!


گيسو شاکري - فرا حماسه ها، آهوان آزاد دشت اشرف!

هر بار که فيلم حمله و کشتار فجيع مزدوران مالکي و خامنه اي را به ساکنان مبارز شهر اشرف تماشا مي کنم و مي بينم که چگونه اين مزدوران و با چه دقتي سينه ي اشرفيان را تک به تک نشانه مي روند و آنان را به خاک مي اندازند، شکارگران بي رحمي را مي بينم که نه به شکار که به کشتار دسته جمعي آهوان آزاد دشت اشرف آمده اند.
نسترن و آسيه و فاطمه و مرضيه و فائزه و صبا و ديگر يارانِ شجاع و از جان گذشته شان را مي بينم که با دست خالي و يک به يک به خاک مي افتند در حالي که تا آخرين لحظه نويد فرداي بهتر و مرگ ديکتاتوري را فرياد مي زنند و خامنه اي و مزدوران او را به مصاف مي طلبند.
از يک سو تنم از اين همه قصاوت و بيرحمي مي لرزد و ازسوي ديگر از اين همه شجاعت و مقاومت نيرو مي گيرم و سرشار از اميد مي شوم. شما آزادي را فرياد نمي زنيد، آن را با تن و جان خود زندگي مي کنيد. و تو اي صباي عزيز که با چشمان باز تا آخرين لحظه نويد آزادي مي دهي، چشمانت همه زندگي است که تا جاودان هر آزاده اي را همراهي مي کند.
هر بار با ديدن شما بر اين باور استوارتر مي شوم تا بگويم که محکوم کردن اين همه جنايت کافي نيست. بايد يک يک ما که در هر کجاي جهانيم به دفاع از حقوق انساني مبارزان اشرف برخيزيم تا پيش از هر چيز و به هر شکل ممکن مانع تکرار اين جنايت بشويم و تاآنجا پيش رويم که بنيادهاي اين همه شرارت را که سرچشمه اش رژيم جنايتکارجمهوري اسلامي است از ريشه بر کنيم .

همچنين هر بار با ديدن شما بر اين باورم استوارتر مي شوم تا بگويم که شما زنان و مردان آگاه و باورمند در اشرف، فرا حماسه ايد، فرابابک ايد، فرا مزدک ايد، فرا آرش ايد و به راستي فرزندان خلف مريم و مسعوديد. شما سدي هستيد زنده و پايدار در برابررژيمي خونخوار و فريبکار و ضد انساني و در حال زوال و نابودي. هر کوششي در مقابل پايداري و شهامت و از خود گذشتگي شما رنگ مي بازد.

تقابل شما با رژيم جمهوري اسلامي تقابل زندگي و مرگ است،
تقابل آزادي و اسارت است،
تقابل بالندگي و سرکوب است،
تقابل سلامت و فساد است،
تقابل عشق به زندگي است و نفرت و کور دلي،
تقابل نگاه به آينده است و گذشته ي کور و سياه،
تقابل گذشت و حماسه آفريني است و حرص و آز و خونخواري،
تقابل روشنايي و تاريکي است،
تقابل هستي و نيستي است،
تقابل افتخار و شرافت و انسانيت وصداقت است و بدنامي وفريب و پليدي.

اشرف، تنها پايگاه ديروز و امروز مجاهدان نيست، کانون استراتژي يک نبرد است که با باور و عشق، براي آزادي و برابري يک ملت و بر ضد يک رژيم فاشيست مذهبي مبارزه مي کند. يک ديکتاتوري که بر عوامفريبي تکيه دارد. هر يک از شما شهاب هاي هميشه روشني هستيد که بر پيکر جانيان رژيم آتش مي افکنيد.
من به عنوان يک هنرمند آزادي خواه و متعهد ايراني که خواهان سرنگوني تمام و کمال رژيم جمهوري اسلامي و نظام ولايت فقيه با تمام قوانين آن است، با وجود شما احساس غرور و سربلندي مي کنم. احساس غرور و سربلندي زيرا که در دوراني از تاريخ زندگي مي کنم که کساني چون شما تاريخ سازان آنيد.

چگونه از اين راه دور به شما بگويم که من هم با شما "حاضر، حاضر، حاضر!"
باشيد و بمانيد که ايران را تغيير خواهيم داد.

به ياد صبا هفت برادران -ازتولد دراوين تا شهادت دراشرف

طنزحبرتوخبرازپيك شادي 15-ارديبهشت

2طنرنمازجمعه

نمايش نيروي قدس و اطلاعات آخوندي در بخش اشغال شده اشرف

اطلاعيه شورا-يورش ودستگيري خانواده هاي مجاهدين

دستگيري دكتريازرلو وعموي شهيد فروغ اشرف نسترن عظيمي

وحيد ازهمدان دررابطه باجاودانه فروغ اشرف حسين احمدي

برقله هاي حماسه اشرف

سفربايدترانه اي از زنده يادمنوچهر سخائي

براي تو به خاك افتادم هموطن رنج كشيده

طومار مجاهدين اشرف به دبيركل سازمان ملل ,حمله به اشرف

مقاله دكتر هزارخاني مشكل استثناباقاعده

پيامها وحمايتهاي مردمي, كارزار اشرف 10ارديبهشت

ترانه شهيدان فروغ اشرف

سرودمصور اي آزادي

يادنامه امير مسعود فضل اللهي مجاهد شجاع و باصلابت

حتی صدای یک آه و ناله هم شنیده نمی‌شد…!



از حماسه‌های فروغ اشرف:
حتی صدای یک آه و ناله هم شنیده نمی‌شد…!

ساعت کمی از ۹ صبح گذشته بود که به من گفتند برای کمک به خواهران مجروح به بیمارستان اشرف بروم. در ذهنم اینطور نبود که فکر کنم خواهران مجروح شده باشند… . وقتی وارد بیمارستان شدم در کمال ناباوری دیدم که خواهران تیرخورده و مجروح هستند.
کف سالن بستری پر از خون بود کمی به خودم تسکین دادم و بر خودم مسلط شدم. نفرات زخمی صبا هفت برادران، فروغ معینی، شهناز پهلوانی... .. بودند.
وقتی بالای سر شهناز رفتم به سختی نفس می‌کشید و صدایش خر خر می‌کرد. یک چشم او کاملاً کبود شده بود اولش او را نشناختم. گلوله کامل به بالای سرش خورده بود.

وقتی بالای سر فروغ رفتم به سختی نفس می‌کشید و آرام و آهسته ناله می‌کرد. دیدم که کتف او سوراخ شده است.

وقتی بالای سر صبا هفت برادران رفتم او مشغول صحبت بود. دستم را گرفت و گفت مریم آب می‌خواهم و خیلی تلاش می‌کرد آب بخورد، به رانش شلیک شده بود و شریان اصلی‌اش پاره شده و از زیرش خون جاری بود. دکتر احمدى وقتی بالای سر او آمد گفت او را سریع به اتاق عمل ببریم ولی به‌علت این‌که امکانات نداشتیم مجبور شدیم او را به بیمارستان مصلحی یعنی همان شکنجه‌گاه عراق جدید در ورودی اشرف ببریم، که از آن‌جا هم به علت عدم رسیدگی و کارشکنیهای ضدبشری و ساعتها اتلاف وقت صبای نازنین عاقبت شهید شد.

وقتی بالای سر الهام زنجانی رفتم تعجبم را برانگیخت. الهام چگونه آرام به من می‌گفت مریم من هیچی‌ام نیست! دیدم دستش متلاشی شده و هردو رانش کامل خورده و مجروح شده است. با این حال الهام فقط می‌خندید.

وقتی بالای سر شیرین مشفق‌نیا رفتم با این‌که کتف او ضربه خورده بود و نفس کشیدن برایش سخت بود، اما می‌خندید و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده، سلام و علیک می‌کرد. درهمين ساعات، سیمای آزادی شهادت فائزه رجبی را اعلام کرد، شیرین خيلى بهم ريخت. آخر فائزه تحت مسئول او بود.

مجروح بعدی مریم اسلامی بود. با توجه به این‌که هردو تحت مسئولانش شهید شده بودند، خيلى برايش سنگين بود، اصلا فراموش کرده بود که خودش زخمی‌شده و چنین درد شدیدی دارد.

مجروح بعدی طيبه مسیح بود، قبل ازاینکه به او نزدیک شوم فکر می‌کردم زخم او کوچک است وقتی به او نزدیک شدم احوالپرسی کرد و از حال دیگر بیماران سؤال کرد وقتی روحیه‌اش را دیدم به او احسنت گفتم چون دوگلوله در ساق پایش و روی عصب پایش شلیک شده بود که بسیار دردناک بود و واقعاً وقتی او را دیدم در مقابلش سرتعظیم فرود آوردم به‌خاطر این صبر و پایداریش …

من همیشه در بیمارستان کارکرده بودم اما این بار دیدن صحنه بچه‌ها، با توجه به زخمهای عمیق و دردناک و این میزان متانت و بردباری که حتی صدای یک آه‌و‌ناله هم از آنها نمی‌شنیدم برایم قابل تصور نبود. این‌جا بود که یاد صحبتهای برادر مسعود افتادم و آن‌چه در مورد جنگ صد برابر و ناموس اید‌ئولوژیک گفته بودند و در این لحظه خودم را برای تا آخرین نفس و تا آخرین لحظه آماده کردم


شجاع و با صلابت - مجاهد شهید خلق امیر مسعود فضل‌اللهی


فرازهایی از زندگی جاودانه‌فروغ اشرف، شهید مجاهد خلق امیر مسعود فضل‌اللهی

تولد: ۱۳۳۹- تهران
شهادت: ۱۹فروردین ۱۳۹۰- اشرف

«مردی چنگ در آسمان افکند هنگامی که خونش فریاد و دهانش بسته بود... خنجی خونین بر چهره ناباور آبی عاشقان چنین اند. کنار شب خیمه برافراز اما چون ماه برآید شمشیر از نیام برآر و در کنارت بگذار!»

از فرزندان مردم دلیـر تهران بود. روزهای جوانی‌اش همزمان با اوجگیری مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران علیه نظام سلطنتی در سال ۵۷ بود. امیر مسعود که در این زمان دانشجوی رشته برق بود، همراه با سایر جوانان شرق تهران به مبارزات مردم پیوست و در تظاهراتها شرکت کرد. او بلافاصله پس از انقلاب ضدسلطنتی راه رهایی مردم را در مجاهدین خلق ایران یافت و به هواداری فعال از مجاهدین برخاست. به‌دنبال کودتای ضدفرهنگی سال ۵۹ و کشتار وحشیانه دانشجویان توسط مزدوران خمینی، امیرمسعود از دانشگاه اخراج شد. اما او اشتیاق به آزادی ایران را بر اشتیاق به تحصیل مرجح شمرد و در مدرسه آزادی به فعالیتهای انقلابی و ضددیکتاتوری خود ادامه داد. در ۱۹خرداد سال ۶۰ در یکی از تهاجمات چماقداران خمینی به هواداران مجاهدین در میدان شهدای تهران دستگیر شد و حدود ۴ماه در زندانهای رژیم شکنجه شد. امیر مسعود پس از آزادی از زندان دست به تشکیل هسته مقاومت زد و گروهی از جوانان را به ادامه فعالیت علیه دیکتاتوری ولایت‌فقیه سازماندهی کرد. او در سال ۶۳ موفق به وصل به سازمان گردید و عازم قرارگاههای مجاهدین در منطقه مرزی شد. امیر مسعود در عملیاتی مختلف ارتش آزادیبخش ملی ایران از جمله آفتاب، چلچراغ، فروغ جاویدان و مروارید شرکت کرد و همواره به‌عنوان یکی از فرماندهان فعال در صحنه‌های مختلف به نبرد با مزدوران دیکتاتوری ولایت‌فقیه برخاست. آن‌چه که پیوسته در سازمان مجاهدین خلق ایران امیر مسعود را شکوفان و رویان می‌کرد انقلاب ایدئولوژیکی مجاهدین بود که امیرمسعود تا مغز استخوان به آن ایمان داشت. او در نامه‌ای در فروردین سال ۱۳۸۷ برای مریم رجوی نوشت:
”خواهرمریم سلام، ... نمی‌دانم این نامه را از کجا و چطور شروع کنم، از لحظه‌ای که پیام نوروزی برادر را شنیدم احساس می‌کنم در خودم نمی‌گنجم و احساس نیاز می‌کردم که با شما و برادر تجدید عهد کنم و بگویم که چقدر به این‌که عضو سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران هستم افتخار می‌کنم، وقتی برادر سوگند خورد که پیروزیهای مجاهدین فقط به اعتبار ایمان و اعتقاد مجاهدین به انقلاب شما بوده است و اگر انقلاب شما نمی‌بود خمینی در قبر خود قهقهه می‌زد، وقتی سوگند می‌خورد که طی این سالیان هیچ نیرو و هیچ دولتی به مجاهدین کمکی نکرد، با تمام وجودم به این کلام برادر ایمان داشتم و من را سرشار از عشق و ایمان به شما و انقلاب شما می‌کرد، شما هم در پیامتان گفته بودید شرح قهرمانیها و پایداریهای مجاهدین در این دوران، بعدها در تاریخ به تفصیل گفته خواهد شد، کاری که مجاهدین طی این پنج سال دوران پایداری پرشکوه در اشرف انجام دادند در دنیای تعادل‌قوا غیرممکن بود و به معجزه شباهت دارد، به همین دلیل هم برادر گفته است این پیروزیها جز با انقلاب شما میسر نبود، من با تمام وجودم معتقد به توحید و هدایت شدگی توسط انبیاء و امامان تشیع هستم و همین‌طور اعتقاد دارم در دوران غیبت، حجتی و هدایت کننده‌یی برگزیده وجود دارد که مومنین را از گمراهی و انحراف نجات می‌دهد، این عالیترین فلسفه تکاملی انسان در ایدئولوژی تشیع انقلابی است که آخوندهای شیطان صفت آن را از محتوی تهی کرده‌اند اما در فلسفه تشیع وجود دارد و به آن ایمان داریم و امروز در سوگند برادر تمام وجودم به لرزه افتاد و احساس کردم باید دوباره با این آرمان وبا این رهبری تجدید عهدکنم تا پاسخگوی این دوران باشم ”.

امیر مسعود در وصیتنامه خود، خطاب به مادرش نوشته است:
”مادر مبارز و مهربانم، من رنجها و سختیهایی را که تو در رابطه با فعالیتهای من کشیده‌ای هیچ‌گاه فراموش نخواهم کرد. چه آن دوران که من زندان بودم و تو برای یافتن من روزهای متمادی جلو زندانها بودی و چه روزهایی که مزدوران خمینی به خانه ما هجوم می‌آوردند و تو برای از بین بردن مدارک، کتابهای مرا حتی کتابهای درسی مرا نیز مخفی کرده بودی، و یا حمایتهایی که در برابر هر کس و ناکسی از عقاید من می‌کردی، آری مادر، من اینها را هیچ‌گاه فراموش نخواهم کرد، فراموش نخواهم کرد، هنگامی را که مجاهدی را برای مخفی شدن به خانه می‌آوردم و تو هرچه از دستت برمی‌آمد از امکانات تا عادیسازی امنیتی به بهترین نحو ممکن انجام می‌دادی. مادر، حالا با افتخار به همه بگو که فرزندت راه امام بزرگوارش حسین را پیمود و در این راه به‌شهادت رسید و تو روزی که انقلاب به پیروزی برسد، فرزندت را در چهره‌های شاد خلق ایران و در شکوفه‌های بهاری خواهی دید... .

در پایان شعری را که خیلی به آن علاقه دارم برایتان می‌نویسم

آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی دست خود زجان شستم از برای آزادی

تا مگر به دست آرم دامن وصالش را می‌دوم به پای سر در قفای آزادی

در محیط توفانزا ماهرانه در جنگ است ناخدای استبداد با خدای آزادی

دامن محبت را گر کنی زخون رنگین می‌توان تو را گفتن پیشوای آزادی

مجاهد با دل و جان می‌کند در این میدان دل نثار استقلال جان فدای آزادی


سلام بر امیر مسعود فضل اللهی روزی که‌زاده شد و روزی که در آستان آزادی ایران چهره درخون کشید و به جاودانه فروغهای آزادی ایران پیوست.

فرازی از زندگی جاودانه‌فروغ اشرف – مجاهد قهرمان اکبر مددزاده



تولد: ۱۳۵۶- جلفای آذربایجان
شهادت: ۱۹فروردین ۱۳۹۰- اشرف
در کار و مسئولیت شاخص است. شاخص سرزندگی و تلاش در مناسبات است در کار و مسئولیت و پیگیری شاخص است با جمع یگانه است، حتی یک لحظه‌اش را در خودش نگه‌نمی‌دارد.

اینها جملاتی از گزارشهایی است که همرزمان اکبر مددزاده درباره او گفته و نوشته‌اند، این توصیفات را همرزمان اکبر نه بعد از شهادت او که در شهریور ۸۹ در موردش گفته‌اند. مجاهد دلیر و انقلابی پاکبازی که به‌رغم سابقه نسبتاً کوتاه تشکیلاتی‌اش که از سال ۸۵ به اشرف آمده بود، هم‌چون خواهرش مهدیه که در جمعه خونین ۱۹فروردین اشرف با هم پرواز کردند، به یک مجاهد و رزمنده تمام‌عیار تبدیل شده بود.

شاید این سرعت رشد به این خاطر باشد که اکبر به‌رغم جوانی، سرد و گرم چشیده بود، نزدیک یک سال را در زندانها و شکنجه‌گاههای رژیم به‌سر برده بود و مدتی هم در داخل کشور در ارتباط تشکیلاتی با مجاهدین فعالیت می‌کرد. از این‌رو قدر آن‌چه را که یافته بود، خوب می‌دانست و حاضر بود که تمام وجود خود را برای حراست از آن فدا کند.

ایمان پولادین و عزم جزم اکبر که آن را با شهادت حماسی‌اش به اثبات رساند، در سوگندنامه او نیز می‌درخشد. او می‌نویسد:
«تعهد می‌دهم و سوگند می‌خورم که تا آخرین قطره خونم و نفسم در این مسیر مستمر و استوار قدم بردارم و تا دینش هستم و اگر زمانه هزار مرتبه خطیرتر هم باشد، با اتکا به انقلاب خواهر مریم… استوارتر و پایدارتر هستم و تعهد می‌دهم همیشه مجاهدی صدیق بمانم و لحظه‌یی از آرمانم و هدفم که همان آزادی خلق قهرمان ایران از چنگال آخوندهای خون‌آشام هست، کوتاه نیایم…».

اکبر به راستی معنی حرفش و بهای تعهدش را تا بن استخوان می‌فهمید و در عمل نیز آن را به اثبات رساند. گویی این اکبر است که می‌خواند:
بهایش هرچه باشد می‌دهم باخون برایش هرچه باشد می‌دهم من جان

منم من اشرفی فرزند ایرانم رهم آزادی است و عشق من ایران

نامه به رضا هفت برادران (به یاد صبا که تا به آخر ایستاد و ماندگار شد)


نامه حمید اسدیان به رضا هفت برادران

رضا جان سلام
از دور می‌بوسمت. بوسه‌ای به‌صورت نجیب‌ات در زیر تابوت صبا، به لبهایی که داغدار و ملتهب بودند و آن حرفها را به صبا گفتند. بوسه‌ای بر دستت که آن کلمات را در نامه‌ات نوشتی.
امروز نامه‌ات را خواندم. چند روز پیش هم با آن یکی دختر اشرفی‌ات، سارا، رفته بودی بالای سر جسد صبا و با او حرف می‌زدی. آن را هم دیدم. چند روز قبل‌ترش هم وقتی جسد صبا را آوردند، تو را زیر تابوت صبا دیده بودم. ترکیب تکان‌دهنده‌ای بودی از اندوه و صلابت. «آن مرد بغض کرده که نمی‌گرید» تو بودی. و من با تمام وجود می‌فهمیدم چرا گریه نمی‌کنی. چون خودم هم گریه نمی‌کردم. بغض کرده بودم، اشکهایم جاری بود، ولی گریه نمی‌کردم. محمود درویش در سال۲۰۰۶، بعد از قتل‌عام قانا، در جنوب لبنان، وقتی اجساد تکه‌تکه شده کودکان فلسطینی را دید نوشت: «دیر زمانی‌ست که دیگر نمی‌گریم، از آن زمان که فهمیدم اشکم آنانی را شاد می‌کند که مرده‌ام را دوست می‌دارند» و به «صبا» هایشان نگاه کرد و سؤال کرد: «چند مسیح کوچک را می‌توان در یک شمایل گنجاند؟» گاه فکر می‌کنم که جهان کوچکتر از اندوه ماست. محمود درویش بی‌خودی ننوشت: «آن کس که امروز شعری بسراید و یا تابلو نقاشی کند و یا رمانی را بخواند و یا به موسیقی گوش فرا دهد... . بزهکار است». و به راستی کیست که بعد از خون صبا و حنیف و فائزه و آسیه و زهیر احساس بزهکاری نکند؟

راستش من هم اولش خیلی گریه کردم. چون احساس بزهکاری می‌کردم. بیش از هزار بار از خودم پرسیدم در این معرکه خونین چرا این‌جایم؟ یک بدشانسی، یا که جبری جهنمی است؟ و یا محکومیتی غیرقابل تغییر؟ دست و دلم هم برای نوشتن نه تنها شعر، که هیچ کاری نمی‌رفت. همه‌اش از خودم می‌پرسیدم: «چند مسیح کوچک؟» «چند؟ چند؟ چند؟» و به قول شاملو در چهار راه فصول، این دفتر تا چند، ورق خواهد خورد؟ ظاهر قضایا نشان از این دارد که کاری نمی‌شود کرد. در روزگاری که به قول حافظ از کان مروت لعلی برنمی‌آید و «کسی به میدان در نمی‌آید» باید هر صبح که چشم باز می‌کنیم، ببینیم « «خون چکید از شاخ گل»
اما از طرف دیگر، این روزها تصاویر و مصاحبه‌های هر کدامتان را که در تلویزیون می‌بینم احساس می‌کنم از آن سوی عاشورا با ما سخن می‌گویید. آخر می‌دانی در این جا، برخی این سوی عاشورا ایستاده‌اند و حرف می‌زنند. در واقع دارند ور می‌زنند. حمل بر ادبی نکن. بعد از خون صباها تعارف را بگذاریم به کنار. شمایان همه، زنده و شهید، همان حرف آخر صبا را می‌زنید که گفت تا به آخر ایستاده‌ایم. و یک عده عقده‌های عفونی و چرکین‌شان را می‌نویسند. و من که از بد حادثه به دور از شما افتاده‌ام، در التهاب عاشورای شما می‌سوزم و در پایان یک جدال سخت با خودم، به این نتیجه می‌رسم که هرچند جسمم از شما دور است بل روح و قلبم در آن‌جا است و برای شما می‌تپد. باور کن چند بار وقتی دیدم که سنگ و گلوله بر شما می‌بارد بی‌اختیار دست بر پیشانی خودم بردم احساس کردم گلوله‌ای قلبم را شکافت. و راستی به شکوه چنین احساسی هرگز فکر کرده‌ای؟

بله رضا جان ما این شکوه را دیده‌ایم و هیچ چیز و هیچ‌کس نمی‌تواند ما را از شما جدا کند. ولو آن که هر روزمان یک ۱۹فروردین بشود. شما با کاری که کردید هر لحظه ما را به آن لحظه فراموشی‌ناپذیر تبدیل کردید که صبا یکی از آموزگارانش شد. و ما که نمی‌خواهیم مقهور شرایط باشیم مگر راه دیگری داریم؟ جز آن که بر خلوص و شور انقلابی‌مان بیفزاییم؟ شاید که با خونهایمان بانگی براین جماعت خواب زده بزنیم و راهی بگشاییم و از دل این شب دیجور، نقبی به سوی نور بزنیم...
گفتم «جماعت خواب زده» ولی این تعبیر رسایی نیست. برای شناخت جماعتی که با سکوتشان به جلاد فرصت بیشتری برای کشتار می‌دهند، یا که با نیشخند و طعنه‌شان دشنه میرغضب را تیزتر می‌کنند صفت «دیوزده» و «دیوشده» گویاتر است... چند روز پیش «حرف» یکی از همین حضرات «زده» و «شده» ها را می‌خواندم. روی دست وزارت اطلاعات آخوندی بلند شده و افاضه فرموده بود که مجاهدین یک سازمان تبهکار و مسئول کشته شدن ۵۰۰هزار نفر هستند و باید خودشان را منحل کنند. یادت باشد وزارت اطلاعات تا همین الآن می‌گوید ۱۵هزار نفر را کشته‌ایم. این جناب یک قلم ۳۰بار روی دست آخوند مصلحی بلند شده است!

رضا جان!
به صبا گفتی مطمئنی حرفهایت را می‌شنود. و در نامه‌ات سؤال کردی آیا کسی هست تا حرفهای صبا را بشنود؟ متوجه تناقضش هستی؟ طنز تلخی است. صبا مثلاً مرده است، ولی می‌شنود. و جماعتی، لوده و هرزه، مثلاً زنده‌اند و حرف او را نمی‌شنوند. داستان عجیبی است. سر در آوردن از این معما علاوه بر شعور، اندکی هم وجدان می‌طلبد. بعضیها حداقلش را هم ندارند. این است که با پررویی تازه کلاس درس عاشورا هم برای امثال صبا می‌گذارند. که عاشورا این طور بود و آن طور نبود! و آدم می‌ماند که به وقاحتشان تف کند یا به بلاهتشان بخندد.
رذالت این «خفته چند» «خواب در چشم ترم می‌شکند».
یک حجاج بن یوسف تازه به دوران رسیده، به فرمان خلیفه افلیج تهران، سردار «ابن سعد» و سردار «ابن زیاد» هایش را می‌فرستد به سلاخی اشرفی ها. آنها هم با مشتی افسر سپاه بدر که «حرمله» و «خولی» پیششان «آلبرت شوایتزر» هستند، می‌آیند جنایتی را مرتکب می‌شوند که با هیچ‌یک از قتل عامهای کمپهای پناهندگان سیاسی قابل مقایسه نیست. بعد حضرات عوض چشم باز کردن به جنایتی که اتفاق افتاده فریاد برمی‌دارند اصلاً چرا در اشرف ایستاده‌اید؟ و در حق کسانی هم که با دست خالی آن حماسه شگفت را خلق کرده‌اند با لودگی می‌نویسند: «جلوی گلوله رفتن برای ماندن در عراق، یا مرگ یا آزادی نیست». معنای سیاسی حرف این جماعت چیست؟ به غیر از این‌که به اشرفیها پیام می‌دهند که میدان را خالی کنند؟ و راستی مگر اینها حرفی به غیرحرف «رائد یاسر» دارند که در بحبوحه خونریزی صبا از تو می‌خواست سنگرت را ترک کنی و به آنها بپیوندی؟ و چرا از خود رژیم نگوییم که بارها و بارها به زبان اشهدش «سیاست» خودش را نابودی تشکیلات مجاهدین از طریق بستن اشرف اعلام کرده است. و هیهات!... شادا روح صبا که روی همه وادادگان را کم کرد.

رضا جان در ابتدا از محمود درویش برایت نوشتم. هم او در شعر کوتاهی نوشته است:
شهید به من می‌آموزد
ـ هیچ‌گونه زیبایی
بیرون از آزادی‌ام وجود ندارد.
پس رضا جان از صبا بیاموزیم. هرآن چه بیرون از آزادی است زشتی است و پلشتی. و هرچه در دایره نبرد برای آن نیست، نیست باد!
و بار دیگر به سلسله مراتب سفلگانی از خامنه‌ای تا مالکی و غیدان و رائد یاسر، از صدر تا ذیل، بیا، بیا بگوییم که وعدگاه ما اشرف است و تهران. الیس الصبح بقریب؟
دست و صورت همگی‌تان را می‌بوسم، که تاریخ با رنج و مقاومت شما نوشته می‌شود. سلام مرا به همه خواهران و برادران برسان و در روز خاکسپاری صبا به جای عموی دور افتاده‌اش یک شاخه گل سرخ بر مزارش بگذار. و بر کاغذی از زبان من برای او و بقیه شهیدان بنویس:
همه برگها را ترانخواهم کرد
همه آبها را ترانخواهم کرد
نام شما را به همه آسمانها
و همه رودها و خیابانها خواهم برد
و عطر پنهان خونتان را
در همه خانه‌های پراکنده
منتشر خواهم کرد.

به امید دیدار زود.
حمید ـ ۹اردیبهشت۹۰

به ياد امير مسعود فضل اللهي - برگهاي ماندگار

ترانه تيرزدي تبرزدي بر تن بي سپر زدي